علاوه براین،
(۲-۷۷)
که برای نقطه کوانتمی، چاهسیم کوانتمی و سیم ساده کوانتمی داریم:
(۲-۷۸)
توجه نمایید که در بهدست آوردن معادلات (۲-۷۲) و (۲-۷۳)، از نتیجه زیر با فرض طول عمر محدود برای حالت جفت الکترون-حفره، استفاده نمودهایم:
(۲-۷۹)
چهار سهم در سطح مقطع پراکندگی وجود دارد که سه تا از آنها از هم مستقلاند اما سهم قطبش اگر با سهم و مقایسه شود نادیده گرفته می شود.
سطح مقطع دیفرانسیلی چاه سیم کوانتمی نیمرسانا برحسب فرکانس تابشی دارای تکینگیهایی است که با روابط زیر مشخص میشوند
(۲-۸۰)
(۲-۸۱)
(۲-۸۲)
همانطوریکه از رابطههای (۲-۸۰) و (۲-۸۱) ملاحظه میشود، این فرکانسها متناظر با گذارهای الکترونی بین زیر نوارهایی است که تنها در نوار رسانش و یا تنها در نوار ظرفیت قرار دارند (گذار بین زیر نوارها). مقادیر فرکانسهایی که در معادلات (۲-۸۰) و (۲-۸۱) ارائه شدهاند به گسیل فوتون با الکترون یا حفره در گذار بین زیر نوارها وابسته است. در این حالت قواعد گزینش برای گذارهای الکترونی و برای گذارهای حفره میباشد، این قاعدههای گزینش متناظر با قطبش و قاعده گزینش متناظر با قطبش است. تکینگیهای موجود در معادله (۲-۸۲) متناظر با گذارهای بین نواری بوده و وابسته به است.
حال برای محاسبه بازده پراکندگی، میبایست را برحسب رسم نماییم.
شکل ۲-۳: طیف گسیلی پراکندگی الکترونی رامان در چاهسیمهای کوانتمی و نقاط کوانتمی برای قطبش .
در شکل (۲-۳) طیف گسیلی برای نقطه کوانتمی و چاه سیم کوانتمی با قطبش نشان داده شده است. به علت محدود بودن ارتفاع پتانسیل دیواره حالتها به شعاع وابسته بوده و بنابراین، اگر طیف بدست آمده برای چاهسیم کوانتمی با را با طیف مربوط به مقایسه کنیم یک جابهجایی به سمت راست قلههای و مشاهده میشود. همچنین قلههای مربوط به الکترونها دارای مقادیر بزرگتری میباشند. این ناشی از این واقعیت است که با افزایش شعاع، تفاوت انرژی بین زیر نوارها نیز افزایش مییابد.
علاوه براین، با توجه به شکل کاهش شدت در قلهها را میتوان مشاهده کرد که قلههای مربوط به گذارهای الکترونی بزرگتر از قلههای مربوط به گذارهای حفره است، این ناشی از این حقیقت است که حفره دارای جرم مؤثر بزرگتر از الکترون و همچنین دارای جابجایی نوار کمتری است[۲۶].
۲-۴ سطح مقطع دیفرانسیلی برای نقطه کوانتمی
یک نقطه کوانتمی کروی با شعاع را در تقریب سهموی تک نواری در نظر بگیرید. به علت محدودیت کوانتمی موجود در تمام راستاها، این نوار به مجموعهای از زیر نوارها تقسیم می شود.
جوابهای معادله شرودینگر در تقریب تابع پوشا و در مختصات کروی بهصورت زیر است:
(۲-۸۳)
که در آن
(۲-۸۴)
(۲-۸۵)
در معادله (۲-۸۳) هماهنگ کروی است.
با اعمال شرایط مرزی مناسب، به رابطه غیر جبری زیر برای محاسبه ویژه مقدارهای انرژی میرسیم
(۲-۸۶)
که ویژه مقدارهای انرژی به صورت زیر نتیجه میشوند
(۲-۸۷)
در رابطه بالا ، صفرهای معادله (۲-۸۶) را مشخص می کند. در اینجا نوارها کاملاٌ گسسته هستند ولی به علت تقارن کروی هرکدام از حالتها تعداد بار تبهگنی دارند.
۲-۴-۱ شدت پراکندگی رامان
با توجه به معادلات (۲-۸۳) و (۲-۴) و (۲-۵) میتوان رابطه زیر را بدست آورد
(۲-۸۸)
این رابطه مشابه رابطه مربوط به چاهسیم کوانتمی میباشد. این رابطه گذار بین نواری، ناشی از گسیل یک فوتون و ایجاد جفت الکترون-حفره را نمایش میدهد. علاوه بر این، گذار بین زیر نوارها با اعدد کوانتمی و یکسان نیز رخ میدهند.
برای محاسبه دومین عنصر ماتریسی، معرفی پایههای زیر مفید است
(۲-۸۹)
(۲-۹۰)
بنابراین، عملگر تکانه در پایههای فوق را مینوان بهصورت زیر نوشت:
(۲-۹۱)
با بهره گرفتن از پایههای داده شده در معادله (۲-۸۹) و معرفی عملگر
(۲-۹۲)
(۲-۹۳)
عنصر ماتریسی مربوط به تابش ثانویه به صورت زیر نتیجه میشود
(۲-۹۴)
که
(۲-۹۵)
(۲-۹۶)
(۲-۹۷)
این رابطه نشان میدهد که در گسیل یک فوتون با انرژی سه قطبش مستقل ظاهر میشوند که در آن گذار بین حالتهایی با و رخ میدهد.
بعد از جایگذاری رابطههای (۲-۹۴) و (۲-۹۷) در رابطه (۲-۳) خواهیم داشت:
(۲-۹۸)
(۲-۹۹)
با جایگذاری رابطههای (۲-۹۸) و (۲-۹۹) در روابط (۲-۱) و (۲-۲) سطح مقطع دیفرانسیلی زیر نتیجه میشود:
(۲-۱۰۰)
(۲-۱۰۱)
نمانم که ویران شود گوشـــه یــی بیابـــــد زمن هـــرکسی تـوشه ای
سوم بیست بر پیش یزدان بپــــای بباشـــــم مگــــر باشــدم رهنمای
ستاره شمر شست و سه سال گفت شمـــــار سه سالش بــد اندر نهفـت
( همان ، ج۳: ۳۸۱)
۴-۶-۳- فال زدن به پرنده (جغد،کلاغ ،کرم و شتر)
« معتقدات و باورداشت هایی که از صدا و جیغ و حرکات و سَکنات پرندگان حاصل شده است مثل : غارغار کلاغ، صدای جغد، مرغ حق، آواز کرّک و…نیز زوزۀ سگ و روباه و یا شُغال ( در شهرو روستا ومیان کوچ نشینان )، و هر چه از این دست باورداشتهای آن به دوره های کهن میرسد و هنوز در معتقدات عامّه وجوددارد.» (میهن دوست، ۱۳۸۰: ۳۳)
وحشی بافقی، دراین سروده خود به «فال پرنده» که همان تطیّراست. اشاره داردکه پیشینیان بر بال پرندگان فال می زدند . فال زدن از روی بال پرندگان از نظر اسلام ردّ شده است .
فال زدن به جانداران ( بوم یا جغد ، کرم و…)
فال زدن به جغد، تطیّر و نامبارک است .
بومی آمـــد نامـــــهٔ عنوان سیه بر بــال او نــــــامهای بتر ز روی نامبارک فال او
خانه شهری سیه گردد ز بـــــال افشانیش بر که خواهد سایه افکندن بدا احوال او
هر گه این بوم آمد و بر طرف بامش پر گشاد صحن گلخن گشت سقف خانه اقبـال او
از همه دیــوار ما کوتاهتریــــــد و نشست نـــامهای چون پر زاغ او زبان حال او
( همان ، ۲۱۵)
بازآمدهست بازی صیــــــاد هر نیـــــازی ای بــوم اگر نه شومی از وی چرا نفوری
(مولانا،۱۳۶۶: ۱۰۹۲)
فال زدن به کِرم سیب
دختر هفتواد، که سرگرم نخ ریسی بود، کرمی را روی سیب می بیند. آن دختر به آن کرم فالنیک می زند وآنرا با انگشت برگرفته بردوکدان خویش می نهد و میگوید: من امروز به اختر این کرم خواهم رشت. و این کارموجب رونق اقتصادی کارشان می شود.
چنان بــــد که آن دختــر نیکبخـت کـــــی سیب افکنده بـــــاد از درخــت
چو آن خـــوب رخ سیب انـــدر گزیــد یکـــــی درمیـــان کـــرم آکنده دیــد
چو برداشت از آن دوکدان پنبه گفــت بنام خداونـــــد بـــی یـــار و جفـــت
بشبگیر چــــون، ریسمان بــرشمــرد دوچنـــدان که هــــــرروز بــردی ببرد
بفالــــی گـــرفت این سخن هفتــواد زکــــاری نکــــردی بــدل نیـــز یاد
(فردوسی ، ۱۳۷۸،ج۷: ۳۹۳)
در این داستان، توسّل کردن به کرم سیب و آن را به فال نیک نگرفتن، موجب رونقکار وپیشرفت اقتصاد خانواده شدهاست. و این مسئله بهبود زندگی و کار وتلاش فراوان را دربرداشته است. و امیدبخشی به زندگی را افزایش داده است.
زانو زدن شتر پیشرو کاروان
هنگامی که اسفندیار برای دستگیر کردن رستم به طرف سیستان حرکت می کند، سر دوراهی دژ گنبدان وزابل، شتر پیشرو کاروان، زانو میزند. و باعث توقف کاروان می شود . اسفندیاربه این کار شتر فال بد میزند ومیگوید سر شتر را ببرند. تا فال بد به آن شتر، بازگردد.
« دژگنبدان بـــــود راهــــش یکی دگرسوی زابُــــل کشیــــــــد اندکـــــی
شتر آنک در پیش بـــــودش بخفت تو گفتــــــــــی گشتست با خــاک جفت
همین چوب زد برسرش ســــاروان زرفتــــن بمانــــــد آن زمـــــان کــاروان
جهانجوی را ان بد امد به فــــــال بفرمـــــود کش ســــر ببرنــــــد ویــــال
بدان تا بدو بــــاز گردد بــــــدی نباشد به جــــز فــره ایـــــــــــــــزدی
بریدند پــــرخاشجویان ســــرش بدو باز گشت آن زمــــــان اختـــــــرش
غمی گشت زان شتـــر اسفندیــار گرفت آن زمان اختـر شــــــوم خـــــوار »
( همان، ج ۶: ۳۰۱ )
۴-۶-۴- فال زدن به اشیا ء
به غیر از دنیای کهکشان وستارگان،«درنزد اقوام کهن، همه چیز جاندار بود. و جمادات، روح پنهان، داشتند، که به آن «مانا » میگویند. «مانا »می توانست از اشیاء به انسان منتقل شود.» ( شمیسا، ۱۳۸۸: ۲۸۲) چنان که فردوسی در داستان های شاهنامه به دفعات، همین اندیشه را وارد سروده هایش نموده است. مانند:
سُر خوردن بهی برروی زمین
پرویز به هنگام دیدار با خَراد و اِشتاد فرستادگان شیرویه، بِهی زرّین خویش را بر بالین، مینهد و می نشیند . ناگهان بهی سُرمیخورد و از رختخواب به زمین میغلتد. پرویز این واقعه، را به فالبد میگیرد و به اشتاد میگوید: به خاک غلتیدن این بِهی نمودار افول دولت من و پسرم شیروی است.
به بالین نهاد آن گرامـــــی بــِـهی بدان تـــا بپرسید ز هــــر دو رهـــــی
بهی زان دو بالش به نــرمـی بگشت بــیآزار گـــــردان ز مــــرقد گذشت
بدین گونه تا شـــاد ورد مهیـــــن همیگشت تـــــاشد به روی زمیـــــن
به پویید اِشتاد و آن بــــرگـــرفت به مـــالیدش از خــاک و بر سر گرفت
جهاندار از اشتاد بــرگــــاشت روی بـــــدان تــا نــدید از بهی رنگ و بوی
بهی رانهادند بــــــر شــــــاد ورد همــیبـــود بــرپای پیش این دو مرد
پــر انـــدیشه شد نامـــدار از بِهـی نـــدیـــد انــدرو هیچ فـــال بِهــــی
( فردوسی،۱۳۷۸ ،ج۹ :۵۸۷)
۲-۱-۸- پیشینه خشونت خانوادگى
خشونت خانوادگى عمرى به درازى خانواده دارد. در اولین خانواده بشرى خشونت خانوادگى به اشکال مختلف آن بروز و ظهور پیدا کرد. در این خانواده که آدم و حوا به عنوان والدین شناخته مىشوند و هابیل و قابیل به عنوان فرزندان، خشونت میان فرزندان رخ مىدهد و قابیل، هابیل را مىکشد:
«فطوّعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» (مائده/ ۳۰)[۱۴]
«نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد. او را کشت و از زیانکاران شد.»
بر اساس آیات وحى خشونت خانوادگى در دیگر خانوادهها نیز ادامه یافت و برخى اعضاى خانواده خشونت گرا و شمارى دیگر قربانى خشونت شدند. در خانواده یعقوبعلیه السلام شمارى از فرزندان خشونت گرا هستند و بر برادر کوچک خویش خشونت مىکنند. این گروه که در آغاز از بدترین شکل خشونت علیه برادر خویش سخن مىگفتند، در نهایت با پیشنهاد یکى دیگر از برادران به افکندن یوسف در چاه رضایت دادند و برادر خویش را به چاه افکندند:
«اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضاً یخل لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوماً صالحین. قال قائل منهم لا تقتلوا یوسف و القوه فى غیابت الجبّ یلتقطه بعض السّیاره إن کنتم فاعلین»(یوسف/ ۱۰-۹)[۱۵]
«یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دور دستى بیفکنید تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه مىکنید؛ و) افراد صالحى خواهید بود!» یکى از آنها گفت: یوسف را نکشید! و اگر مىخواهید کارى انجام دهید، او را در نهانگاه چاه بیفکنید، تا بعضى از قافلهها او را بگیرند.»
در قصه موسىعلیه السلام نیز شکل خفیفترى از خشونت دیده مىشود. حضرت موسىعلیه السلام وقتى از میعادگاه بازگشت و امت خویش را گوساله پرست دید بر برادر خود خشم گرفت و سر او را با عصبانیت به سوى خویش کشاند:
«و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبان اسفاً قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم امر ربّکم و ألقى الالواح و اخذ براس اخیه یجرّه إلیه قال ابن امّ إنّ القوم استضعفونى و کادوا یقتلوننى فلا تُشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع القوم الظّالمین» (اعراف/ ۱۵۰)[۱۶]
«و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانى برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید) آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او) عجله نمودید و (زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوى خود کشید؛ او گفت: فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند، و نزدیک بود مرا بکشند؛ پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند! و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!»
در خانواده حضرت ابراهیمعلیه السلام وقتى هاجر بچهدار شد ساره بر ایشان خشونت کرد و خواهان هجرت او شد.
۲-۱-۹- خشونت والدین بر یکدیگر
در آیات وحى هر دو شکل خشونت والدین بر یکدیگر وجود دارد. در خانواده نوح و لوطعلیهما السلام زن خانواده خشونت مىکند و در خانواده فرعون مرد خانواده خشونت گرا است. در خانواده لوط و نوحعلیهما السلام نوع خشونت روحى و روانى است و همسر نوحعلیه السلام با مجنون خواندن آن حضرت و همسر لوطعلیه السلام با خبر دادن آمدن مهمانان لوط به قوم لوط همسران خویش را آزار مىدهند و در خانواده فرعون خشونت، جسمى و روحى و روانى است و آسیه همسر فرعون قربانى هر دو شکل خشونت مىشود و در عصر جاهلى برخى مردان بر زنان خانواده خویش خشونت داشتند به این امید که ارث ایشان را در اختیار گیرند و قسمتى از مال ایشان را تصاحب کنند:
«ضرب اللَّه مثلاً للّذین کفروا أمرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من اللَّه شیئاً» (تحریم/ ۱۰)[۱۷]
«خداوند براى کسانى که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو پیامبر سودى به حالشان نداشت.»
«اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنّه و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظالمین» (تحریم/ ۱۱)
«در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانهاى براى من نزد خودت در بهشت ساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»
فخر رازى در تفسیر آیه نخست مىنویسد:
«فامرأه نوح قالت قومه انّه لمجنون و امرأه لوط کانت تدل على نزول ضیف ابراهیم»[۱۸]
همو در تفسیر آیه دوم مىگوید:
«فرعون همسر خویش را از آن جهت که ایمان آورده بود شکنجه بسیار مىداد. از ابوهریره روایت شده که فرعون او را به چهار میخ کشید و روبروى آفتاب قرار داد و سنگى عظیم بر وى قرار داده بود.»[۱۹]
۲-۱-۱۰- خشونت والدین بر فرزندان
این شکل از خشونت در عصر جاهلى رواج بسیار داشت و والدین و به خصوص مرد خانواده بیشترین خشونت را علیه فرزندان خویش داشت.
فقر و تهیدستى عرب جاهلى وجدان و عواطف او را نسبت به فرزندان از میان مىبرد و او که خویشتن را روزى دهنده فرزندان مىپنداشت و فرزند را عامل فقر و نادارى مىشناخت با کشتن فرزندان گناهى عظیم انجام مىداد:
«و لا تقتلوا اولادکم خشیه إملاق نحن نرزقهم و ایّاکم و إنّ قتلهم کان خطأ کبیرا» (اسراء/ ۳۱)[۲۰]
«و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! ما آنها و شما را روزى مىدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است.»
در عصر جاهلى پدران، خشونت اقتصادى بر دختران خویش داشتند و ایشان را سهمى از ارث نمىدادند فخر رازى در تفسیر آیه شریفه «یوصیکم اللَّه فى اولادکم للذّکر مثل حظّ الانثیین» (نساء /۱۱) مىنویسد:
«اعلم ان اهل الجاهلیه کانوا یتوارثون بشیئین: احدهما: النسب و الآخر العهد، اما النسب فهم ما کانوا یورثون الصغار و لا الاناث»[۲۱]
«بدان که عرب در جاهلیت با دو عامل از همدیگر ارث مىبردند: یکى نسب و دیگر پیمان. امّا در نسب کودکان و زنان را ارث نمىدادند.»
۲-۱-۱۱- خشونت فرزندان بر والدین
نشانههایى از وجود این نوع خشونت نیز در آیات وحى دیده مىشود. براى نمونه در قصه نوحعلیه السلام فرزند آن حضرت بر پدر خشونت روحى و روانى دارد، به پند و اندرز پدر وقعى نمىنهد و آن گاه که حضرت نوحعلیه السلام به او مىگوید: «ارکب معنا» او در پاسخ پدر مىگوید: «سآوى الى جبل یعصمنى من الماء» (هود/ ۴۳) و در قصه یعقوبعلیه السلام نیز فرزندان پدر را گمراه مىخوانند و با افکندن حضرت یوسفعلیه السلام به چاه بر پدر خویش خشونت مىکنند؛ به گونهاى که آن حضرت بینایى خویش را از دست مىدهد و فرزندان نگران حال پدر مىشوند:
«و ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم. قالوا تاللَّه تفتئوا تذکر یوسف حتى تکون حرضاً او تکون من الهالکین» (یوسف/ ۸۵-۸۴)
«و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو مىبرد (و هرگز کفران نمىکرد) گفتند: «به خدا تو آن قدر یاد یوسف مىکنى تا در آستانه مرگ قرارگیرى، یا هلاک گردى!»
«إنّ ابانا لفى ضلالٍ مبین» (یوسف/ ۸)
«مسلماً پدر ما در گمراهى آشکارى است.»
۲-۱-۱۲- خشونت فرزندان بر یکدیگر
این شکل از خشونت چنان که پیش از این گفته آمد، در داستان آدمعلیه السلام و یوسفعلیه السلام رخ داده است. در داستان آدمعلیه السلام، هابیل قربانى خشونت شد و برادرش قابیل بر او خشونت کرد:
«فطّوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» (مائده/ ۳۰)
«نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ (سرانجام) او را کشت؛ و از زیانکاران شد.»
و در داستان یوسفعلیه السلام نیز گروهى از برادران بر یوسفعلیه السلام خشونت مىکنند و او را پس از اذیّت و آزار به چاه مىافکنند:
«فلمّا ذهبوا به و اجمعوا أن یجعلوه فى غیابت الجُبّ» (یوسف/ ۱۵)
«هنگامى که او را با خود بردند و تصمیم گرفتند وى را در مخفىگاه چاه قرار دهند.»
۲-۱-۱۳- انواع خشونت
خشونت خانوادگى شکلهاى متفاوتى دارد.
الف: خشونت جسمى
در این خشونت جسم قربانى آسیب مىبیند. خشونت جسمى خود به دو نوع تقسیم مىشود:
الف: خشونتى که به مرگ خشونت دیده مىانجامد.
ب: خشونتى که قربانى خشونت را مجروح و یا مصدوم مىسازد و یا خشونت دیده احساس درد مىکند، هر چند این درد خفیف باشد.
نظر داشت آیات وحى نشان از وقوع خشونت خانوادگى آن هم از نوع جسمى آن در خانواده آدم علیه السلام، یوسفعلیه السلام و… دارد. در خانواده آدمعلیه السلام قابیل بر برادر خود خشونت جسمى داشت و این خشونت به قتل هابیل انجامید. در خانواده فرعون نیز، آسیه همسر فرعون قربانى خشونت جسمى همسر خود شد تا آن جا که آسیه از شدت خشونتهاى فرعون آرزوى شهادت داشت: «و نجّنى من فرعون»
خشونت خانوادگى در عصر جاهلى نیز به شدیدترین شکل آن وجود داشت و عرب جاهلى بر زن و فرزندان خود خشونت مىکرد: «و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق» (اسراء/ ۳۱)
ب: خشونت روحى و روانى
۳-۳-۱-۲- پیشینه روابط در دوره حکومت افغانها و عثمانی
در دوره حاکمیت و اشغال ایران توسط افغانها، ایران میدان تاخت و تاز عثمانی قرار گرفته و بسیاری از بخشهای مهم ایران به عثمانی واگذار گردیده و عثمانی بر ایران تسلط یافته بود {در طول تاریخ، هرگز مانند این زمان ایران تحت نفوذ و سلطه ترکهای عثمانی نبود}(مهدوی ۱۳۹۱، ۱۵۲). اشغالگر بودن افغانها و از سوی دیگر سنی مذهب بودن این اشغالگران موجب شده بود تا مردم ایران از پذیرش آنان امتناع نمایند، بنابراین حاکمان افغان سعی داشتند تا با نزدیک ساختن خود به عثمانی از طریق مذهب مشترک، حکومت خود در ایران را تثبیت نمایند، اما عثمانی با ادامه حمله به ایران، میخواست تا تسلطی کامل بر ایران داشته باشند!
۳-۳-۱-۴- پیشینه روابط در دوره افشاریه و عثمانی( ۱۷۹۶ - ۱۷۳۶)
نادرقلی افشار بعد از رفع معارضین داخلی پادشاهی خود و یکپارچه سازی مجدد ایران، توانست مناطق اشغال شده ایران را از عثمانی، باز پس بگیرد. سیاست نادر شاه در تقابل با عثمانی، سیاست تقابل و قرینه سیاست عثمانی یعنی خشونت و زور بوده است {[نادر] اظهار داشت با عثمانیها، فقط با زبان زور میتوان صحبت کرد} (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۵۴).
نادر شاه افشار که توانسته بود در سایه دلاوریها و استراتژیهای خود، سراسر خاک ایران و حتی هند را به صورت یکپارچه تحت حاکمیت دولت ایران درآورد، در روابط خارجی خود با دولت عثمانی به دنبال اجرای استراتژی جدید “همزیستی مسالمتآمیز[۶۶]“بود. نادر شاه که خود سنی مذهب بود به دنبال برقراری رابطه دوستانه با عثمانی و رهایی از جنگهای چند صدساله میان دو کشور بود، بنابراین در همان سال اول تاجگذاری خود در سال ۱۷۳۶ میلادی برای بار اول، هیئت سفارتی به ریاست عبدالباقیخان زنگنه با تحف و هدایای فراوان و یک زنجیره فیل و هزار سوار زره پوش به دربار سلطان محمود اول فرستاد تا درباره آشتی بین دو مذهب شیعه و سنی و انعقاد معاهده صلح گفتگو کنند (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۶۳).
پیشنهاد نادر شاه به سلطان عثمانی دارای پنج بند بوده که دو بند مهم و اصلی آن را میتوان:
۱ - اهالی ایران از سب و لعن سنی مذهبان دست برداشته و دولت عثمانی، مذهب شیعه جعفری را به عنوان رکن پنجم مذاهب اسلام به رسمیت بشناسد.
۲ - در کعبه معظمه، پیروان مذهب جعفری و رکن شافعی، شریک بوده و به آیین خود نماز گزارند (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۶۳).
علیرغم تلاش نادر شاه برای ایجاد اتحاد و رفع دشمنیهای میان دو کشور که ریشه در تقابل مذهبی داشتند، پادشاه عثمانی حاضر به قبول پیشنهاد صلح مذهبی نادر، نشد.
نادر شاه، بار دیگر در سال ۱۷۴۰ میلادی نیز با اعزام سفیر و هدایایی گرانبها به استانبول، خواهان آشتی و صلح مذهبی میان ایران و عثمانی گردید.
اما سلطان محمود بار دیگر با توسل به معاذیر مختلف از پذیرفتن مذهب شیعه جعفری و واگذاری یک رکن در خانه کعبه به شیعیان، خودداری کرده و به پیشنهادات نادر جواب منفی داد (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۶۹).
کینه و عداوت علمای اهل سنت عثمانی که از حمایت و پشتیبانی سلاطین عثمانی نیز برخوردار بودند موجب گردید که بار دیگر به سال ۱۷۴۴ میلادی در پاسخ به درخواست نادر شاه برای برقراری صلح میان دو مذهب، بر نظر نادرست خود در مورد مذهب تشیع، پافشاری کنند و اعلان نمایند چون فرقه شیعه، رافضی و مخالف با دیانت حقه اسلام است، قبول آن به عنوان یکی از ارکان دین، مخالف شرع انور بوده و پیروان این فرقه کافر حربی میباشند (مهدوی ۱۳۹۱، ۱۷۴).
در این دوره و با عدم قبول و پذیرش استراتژی همزیستی مسالمت آمیز نادر شاه از سوی حکومت عثمانی و ادامه رویکرد ضدایرانی سلاطین عثمانی، نادر شاه به تصرف چند باره عراق و به خصوص بصره و بغداد اقدام نمود.
۳-۳-۱-۵- پیشینه روابط در دوره زندیه و عثمانی(۱۷۹۴ - ۱۷۵۰)
بعد از فروپاشی حکومت افشاریه و محدود شدن حکومت این خاندان به خراسان، کریم خان زند توانست ایران را از حالت ملوک الطوایفی خارج ساخته و حکومت زندیه را در بخش بزرگی از ایران مستقر سازد.
در این دوره نیز روابط میان ایران و عثمانی همچنان با دشمنی و جنگ همراه بوده و لشکرکشی و تصرف سرزمین های دو طرف در دستور کار پادشاهان دو کشور قرار داشت .
۳-۳-۱-۶- پیشینه روابط در دوره قاجاریه و عثمانی(۱۹۲۵ - ۱۷۸۷)
در ابتدای حکومت قاجار در ایران، به علت جنگ دولت عثمانی با روسیه و شکست آنها از روسیه، عثمانیها قادر به دخالت در ایران نبودند.
طی حکومت سی و هفت ساله فتحعلی شاه، دولت فرانسه که بعد از انقلاب سال ۱۷۸۹ میلادی تحت حکمروایی ناپلئون بناپارت بود، تلاش داشت تا اتحادی میان ایران و عثمانی برقرار ساخته و آنها را بر علیه روسیه در یک جبهه و همراه خود قرار دهد (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۱۵). در سال ۱۸۱۰ میلادی نیز با وساطت انگلستان و در جهت راهبرد این کشور که به متحدانی برای مقابله با روسیه نیاز داشت، ایران و عثمانی طی قراردادی در استانبول به اتحاد و کمک نظامی متقابل میان دو کشور دست یافتند (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۲۱).
در این زمان و شاید تمام دوران قاجاریه، مشکل اصلی ایران با روسیه بود که بر اساس قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای، بخشهای وسیعی از ایران به روسیه تزاری واگذار گردید. در این دوره دولتهای عثمانی و قاجار در موقعیت ضعف قرار گرفته و به کشورهای پیرامونی قدرتهای استعماری تبدیل شده بودند.
آخرین جنگ و درگیری مهم میان ایران و عثمانی در سال ۱۸۲۱ میلادی رخ داد که سپاه ایران به بینالنهرین و مناطق کرد نشین عراق حمله کرد (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۲۹). این حمله در نهایت منجر به عهدنامه"ارزروم[۶۷]اول” در سال ۱۸۲۳ میان ایران و عثمانی گردید. در زمان سلطنت محمدشاه قاجار، سپاه عثمانی بار دیگر به ایران و مناطق محمره(خرمشهر)، خوی، قطور و سرحداتآذربایجان تجاوز نمود. این تجاوزات و ادامه آنها در نهایت منجر به انعقاد قرارداد"ارزرومدوم” در سال ۱۸۴۷ میلادی با نمایندگی امیرکبیر از سوی ایران گردید (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۵۹-۲۵۸).
رابطه ایران و عثمانی بعد از این قرارداد رو به بهبودی نهاد به نحوی که ناصرالدین شاه در پایان اولین سفر اروپایی(۱۸۷۳) خود، به عثمانی رفته و در این کشور مورد استقبال پادشاه و سران عثمانی قرار گرفت (مهدوی ۱۳۹۱، ۲۹۱).
۳-۳-۱-۷- مشروطهخواهی در ایران و عثمانی
سرانجام بعد از سالها مبارزه ایرانیان برای ایجاد حکومت مشروطه، پارلمان و نوشتن قانون اساسی، فرمان مشروطه در ۱۹۰۶ میلادی(۱۲۸۵ شمسی)از سوی مظفرالدین شاه امضا و اعلام شد، اولین قانون اساسی نیز تصویب گردید.
اما در حالی که در سال ۱۹۰۷، محمدعلی شاه با به توپ بستن مجلس، حکومت استبدادی را مجدداً به ایران بازگردانده بود، مشروطهخواهان ترکیه و به خصوص “ترکهای جوان” که در ترکیه به دنبال انقلاب بودند، سرانجام در سال ۱۹۰۹ موفق به خلع سلطان عبدالحمید دوم از پادشاهی و استقرار حکومت مشروطه در عثمانی شدند (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۲۴).
ترکهای جوان یا همان مشروطهخواهان عثمانی قبل از پیروزی و خلع سلطان، در پیامی به مشروطهخواهان ایرانی ضمن تبریک پیروزی ایرانیان مشروطهخواه (قبل از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه)، آرزو داشته و امیدوار بودند تا با پیروزی مشروطه در ترکیه، دوستی میان دو کشور ایران و عثمانی و به خصوص مردم آنها، تقویت گردد {حکومت مشروطه که در قلمرو دولت عثمانی برقرار خواهد شد، دوستی بین دو مملکت همجوار را تقویت و به تمدن شرق خدمت کند} (ویکی پدیا).
۳-۳-۱-۸- جنگ جهانی اول و تأثیر آن بر روابط ایران و ترکیه
در جنگ جهانی اول که در سال ۱۹۱۴ آغاز شده بود، علیرغم اعلان بیطرفی از سوی ایران، کشورهای درگیر در جنگ مانند انگلستان، روسیه و حتی عثمانی به تصرف بخشهایی از ایران اقدام نمودند. ایران در این زمان تحت پادشاهی احمدشاه جوان قرار داشت.
در همین زمان بود که دولت عثمانی بار دیگر در اکتبر ۱۹۱۴ با شش هزار سرباز، توپخانه و سواره نظام وارد ایران شده و مهاباد و قطور را تصرف کردند، در جنوب ایران نیز با اعزام حدود دوازده هزار نفر نیرو به خوزستان، اقدام به منفجر کردن لولههای نفت نمودند (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۴۵-۳۴۴).
گزارش وزیرمختار امریکا در ایران در سال ۱۹۱۸، مؤید عدم توجه ترکیه به بیطرفی ایران است {خسارات و صدمات وارده به ایران بیشتر از کشورهای بیطرف دیگر است که در جنگ شرکت نداشتهاند و استقلال و تمامیت ارضی ایران هم در طول جنگ توسط روسیه، ترکیه و بریتانیای کبیر مورد تجاوز قرار گرفته است} (ملک محمدی ۱۳۸۵، ۵۳).
به هر حال عثمانی که از سالهای قبل از جنگ جهانی اول نیز دچار ضعف و ناتوانی شده بود، تنها به حملات کوتاه مدت به ایران پرداخت. بعد از جنگ جهانی اول نیز به علت فروپاشی حکومت عثمانی و ظهور و دخالت قدرتهای اروپایی در خاورمیانه، ایران با برقراری روابط با این دول غربی، توانست در مقابل ترکیه موضع مناسبتری بدست آورد.
۳-۳-۱-۹- پیشینه روابط در دوره پهلوی (۱۹۷۹ - ۱۹۲۱)
۳-۳-۱-۹-۱- تشابه حوادث ایران و ترکیه در دوران رضاشاه و آتاتورک
در حالی که حکومت قاجار و شخص احمد شاه بر اثر کودتای ۱۹۲۱ میلادی (۱۲۹۹ شمسی) دچار ضعف فراوان شده و در مسیر فروپاشی قرار داشتند، ترکهای جوان به رهبری مصطفی کمال پاشا در عثمانی، دست به اقداماتی بر علیه سلطان عثمانی زده بودند.
البته باید به یاد داشت که مشروطهخواهی، اصلاحات و محدود ساختن قدرت سلطان در ترکیه به اوایل قرن نوزدهم میلادی باز می گردد. سال ۱۸۳۹ میلادی، عثمانعبدالمجید پادشاه عثمانی، مجموعهای از اصلاحات که به"تنظیمات[۶۸]” مشهور شده را اعلام نمود. این اصلاحات شامل فهرستی از حقوق شهروندی بود که به همه شهروندان عثمانی بدون در نظر گرفتن مذهب و هویت گروهی، داده میشد. این اصلاحات در سال ۱۸۷۶ میلادی به قانون اساسی عثمانی راه یافت و به برگزاری انتخابات برای ایجاد پارلمان منجر شد، اما تنها یک سال بعد، سلطان جدید یعنی عبدالحمید، قانون اساسی را به حال تعلیق درآورده، پارلمان را تعطیل و طی سی سال بعد از آن، حکومتی استبدادی را در ترکیه حاکم ساخت (کینزر ۱۳۸۹، ۱۷).
شباهتهای ایران و ترکیه در این زمان، ابعاد مختلفی از زندگی مردم دو کشور را در بر میگرفت {مصطفی کمال و رضا شاه در کشورهای فقیر و مصیبت زدهای به قدرت رسیده بودند، جنگ جهانی اول و موج قحطی، بیماری و خشونتهای اجتماعی آن، جوامع ایران و ترکیه را در بر گرفته و بیش از یک چهارم جمعیت این کشورها را به کشتن داده بود. در هر دو کشور جمعیت دهقان و بی سواد زیاد بودند، تعصبات مذهبی هم هر دو جامعه را در بر گرفته بود، اتومبیل و چراغ برق خیابان، تازه وارد استانبول و تهران شده بود. اما اکثر ترکها و ایرانیها از دنیای خارج چیزی نمیدانستند} (کینزر ۱۳۸۹، ۸۵).
سرانجام در سال ۱۹۲۳، الغای حکومت عثمانی اعلام شده و ترکیه نوین شکل گرفت، ترکیهای با رژیم پارلمانی و ریاست مصطفی کمال(آتاتورک). در این زمان در ایران نیز رضاخان سرانجام بعد از کسب وزارت جنگ و سپس نخست وزیری و درخواست تشکیل جمهوری، توانست بود در سال ۱۹۲۵ با اعلان پایان حکومت قاجار، به نام رضاشاه پهلوی، پادشاه ایران شده و در سال ۱۹۲۶ تاجگذاری نماید ( مهدوی ۱۳۹۱، ۳۸۴).
همین همزمانی و تقارن حوادث و تغییر حکومتهای دو کشور و البته خلق و خوی نظامی، قدرت طلبانه و نوگرایانه دو افسر عالیرتبه دو کشور یعنی رضاشاه و مصطفی کمال بود که موجب دوستی و هم ذات پنداری شدید رضا شاه و کمال آتاتورک شده و روابط میان دو کشور بعد از چندین قرن تنش ، اختلاف و جنگ به رابطه دوستانه و برادرانهای شگفتانگیز تبدیل گردید.
علیرغم تفاوتهای عمیق دو حاکم جدید ایران و ترکیه در مواردی مانند سواد و علم، وابستگی و تعصب به مذهب و …، رضاشاه و آتاتورک خود را شریک یکدیگر میدیدند. طی سالها،آنها در کنار هم در کشورهایی کار کرده بودند که پانصد کیلومتر مرز مشترک داشتند. در ژوئن ۱۹۳۴ رضاشاه در آنکارا از قطار پیاده شد و برای اولین بار با آتاتورک دیدار کرد (کینزر ۱۳۸۹، ۱۰۰). تعلق خاطر و دلدادگی فکری عمیقی میان رضاشاه و آتاتورک برقرار شده بود، به نحوی که آتاتورک در سفر رضاشاه به ترکیه به یکی از دستیاران شاه ایران می گوید {من حاکمیت شما را چنان تحسین میکنم که اگر رئیس جمهور ترکیه نبودم، به ایران میآمدم تا مانند شما در خدمت شاه باشم} (کینزر ۱۳۸۹، ۱۰۲).
سفر رضاشاه به ترکیه و تأثیرپذیری وی از آتاتورک، موجب گردید تا شاه به اصلاحاتی در ایران دست بزند، اصلاحاتی مانند کشف حجاب زنان، الزام کلاه پهلوی برای مردان، منع استفاده از عناوین مذهبی و غیره.
در این دوره روابط ایران و ترکیه در اوج خود قرار داشت. روابط و مناسبات سطح بالا و دوستانهای که تا چندین دهه بعد، نمیتوان نمونه آن را میان دو کشور مشاهده کرد.
در این دوره علاوه بر عهدنامههای مودت بین دو کشور که در آوریل سال ۱۹۲۶، قرارداد سرحدی و قرارداد مودت و امنیت که سال ۱۹۳۲ منعقد شد، پیمان امنیت دست جمعی منطقهای “سعدآباد"با حضور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان در سال ۱۹۳۷، منعقد شده و به امضای سران چهار کشور مذکور و از جمله رضاشاه و آتاتورک رسید. آتاتورک یک سال بعد از پیمان سعدآباد در ۱۰ آوریل ۱۹۳۸ در سن پنجاه و هفت سالگی درگذشت و رضاشاه نیز چهار سال بعد از امضای پیمان، در ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۱ توسط دول اشغالگر روسیه و انگلیس به تبعید فرستاده شد!(کینزر ۱۳۸۹، ۱۰۶-۱۰۵ و مهدوی ۱۳۹۱، ۳۹۵-۳۹۴).
۳-۳-۱-۹-۲- پیشینه روابط در دوره محمدرضا شاه پهلوی
با آغاز سلطنت محمدرضا شاه در ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱، روابط ایران و ترکیه رویکردی جدید پیدا نمود.
بعد از جنگ جهانی دوم و دو قطبی شدن جهان تحت سلطه دو ابرقدرت شرق و غرب، ایران و ترکیه در زمره کشورهای غربـگرا یا غرب محور قرار گرفتند. محمدرضا شاه که حکومت و سلطنت خود را مدیون امریکا بود، به شدت به این کشور وابسته شد. حادثه مهم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳ میلادی) نیز تأثیر بیشتری در این وابستگی و گرایش محمدرضاشاه به غرب و به خصوص امریکا داشت.
در این دوره سی و هفت سالهی حکومت پهلوی دوم، ایران و ترکیه در چارچوب پیمانها و سازمانهای منطقهای غرب محور، تبدیل به سدی در مقابل اتحادجماهیر شوروی شده بودند. در این دوران، ترکیه از جهات مختلف برای ایران حائز اهمیت بوده است. در درجه اول ترکیه از لحاظ جغرافیایی، رابطه ایران با اروپا را تسهیل میکند، حمل و نقل کالا از اروپا به ایران و از ایران به اروپا چه از طریق هوایی و چه از طریق زمینی از ترکیه انجام میگیرد. سالانه دهها نفر توریست با عبور از مرزهای این کشور وارد ایران میشوند و صدها نفر ایرانی و آسیایی با بهره گرفتن از جادههای ترکیه به اروپا سفر میکنند (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۷۵). مسایلی مانند کردهای ساکن در دو کشور و نحوه کنترل و یا سرکوب حرکتهای تجزیه طلبانه آنان، نفت ایران و علاقه ترکیه به خرید نفت ایران یا انتقال نفت ایران از طریق ترکیه به اروپا، پیمانهای منطقهای و … نیز در روابط دو کشور تأثیر داشتند.
روابط دو کشور تحت تأثیر سیاست جهانی امریکا در دو دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، گسترش قابل توجهای یافته و دهها قرارداد تجاری و فرهنگی بین دو کشور به امضا رسید. یکی از مهمترین قراردادهای فی مابین ایران و ترکیه قرارداد همکاری اقتصادی و فنی بین دو کشور است که در سفر رئیس جمهور ترکیه به ایران، توسط وزیران امورخارجه دو کشور امضا گردید (مهدوی ۱۳۹۱، ۳۷۶).
به طور کلی میتوان گفت که ایران و ترکیه در این دوره تحت نظارت و کنترل امریکا، در پیمانها یا سازمانهای متعدد امنیتی، اقتصادی و سیاسی منطقهای با یکدیگر شریک بودند. پیمانهایی مانند
۱ - پیمان سعدآباد، با حضور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان در سال ۱۹۳۷.
۱-۵- فرضیه های پژوهش
۱-۵-۱- تمرینات هوازی بر فشار خون دیاستولیک و سیستولیک بیماران مبتلا به MS تاثیر دارد.
۱-۵-۲- تمرینات هوازی بر برخی از عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری بیماران مبتلا به MS تاثیر دارد.
۱-۵-۳- تمرینات هوازی بر برخی از شاخص های عملکردی بیماران مبتلا به MS تاثیر دارد.
۱-۵-۴- تمرینات هوازی بر درصد چربی بدن بیماران مبتلا به MS تاثیر دارد.
۱-۵-۵- تمرینات هوازی بر شاخص هزینه فیزیولوژیکی بیماران مبتلا به MS تاثیر دارد.
۱-۶-۱ متغیرهای مستقل
۱-۶-۱-۱- تمرین هوازی
۱-۶-۲- متغیرهای وابسته
۱-۶-۲-۱- فشار خون دیاستولیک و سیستولیک بیماران مبتلا به .MS
۱-۶-۲-۲- برخی از عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری بیماران مبتلا به . MS
۱-۶-۲-۲-۱- تریگلیسرید، کلسترول تام، LDL و HDL بیماران مبتلا به MS..
۱-۶-۲-۳- برخی از شاخص های عملکردی بیماران مبتلا به .MS
۱-۶-۲-۳-۱- استقامت راه رفتن، سرعت راه رفتن، تعادل و حداکثر اکسیژن مصرفی بیماران مبتلا به .MS
۱-۶-۲-۴- درصد چربی بدن بیماران مبتلا به .MS
۱-۶-۲-۵- شاخص هزینه فیزیولوژیک بیماران مبتلا به .MS
۱-۶-۳- محدودیتهای پژوهش
۱-۶-۳-۱- محدودیتهای قابل کنترل
۱-۶-۳-۱-۱- همه آزمودنیها زن بودند.
۱-۶-۳-۱-۲- آزمودنیها در یک دامنه سنی مشخص (۲۰ تا ۴۵ سال) قرار گرفته بودند.
۱-۶-۳-۱-۳- همه آزمودنیها از نظر۴ EDSS< در یک دامنه یکسان قرار گرفته بودند.
۱-۶-۳-۱-۴- همه آزمودنیها داروی مشابه و در یک وقت و مقدار مشابهی استفاده میکردند.
۱-۶-۳-۱-۵- شرایط فیزیکی آزمون مانند دما و غیره کنترل شد.
۱-۶-۳-۱-۶- برنامه تمرینی آزمودنیها در یک ساعت مشخص و در یک روز برگزار شد.
۱-۶-۳-۱-۷- در این پژوهش وسایل و ابزار اندازه گیری یکسان برای همه آزمودنیها به کار رفت.
۱-۶-۳-۲-محدودیتهای غیرقابل کنترل
۱-۶-۳-۲-۱- کنترل شرایط روحی و حالت روانی آزمودنیها.
۱-۶-۳-۲-۲- دسترسی کامل به آزمودنیها.
۱-۶-۳-۲-۳- تغذیه آزمودنیها.
۱-۶-۳-۲-۴- فعالیت بدنی آزمودنیها در هر دو گروه غیر از ورزش تحت نظر محقق.
۱-۷-۱- ظرفیتهای عملکردی[۸]: قابلیت فرد در حفظ تعادل و تحرک در انجام فعالیتهای روزانه که شامل فعالیتهای مانند راه رفتن، بالا و پایین رفتن از پله، ایستادن و نشستن میباشد (۱۰۰).
۱-۷-۴- ورزش (تمرین) استقامتی(هوازی)[۹]: گروه های بزرگی از عضلات را طی فعالیتهای دینامیک درگیر می کند و باعث افزایش قابل توجه ضربان قلب و مصرف انرژی می شود (۱۰۰).