سطح راکتور دوم ۶۰ %۹/۲۴ ۱۰۵۵۰ ۵۰۹۹/۸- ۳۳۷۶/۳۸۲۲- دمای راکتور دوم شکل ۷-۷- نمودار سطح راکتور اول بر حسب زمان در حالت حلقه بسته شکل ۷-۸- نمودار دمای راکتور اول بر حسب زمان در حالت حلقه بسته شکل ۷-۹- نمودار سطح راکتور دوم بر حسب زمان در حالت حلقه بسته شکل ۷-۱۰- نمودار دمای راکتور اول بر حسب زمان در حالت حلقه بسته ۷-۵- عملکرد سیستم کنترل در دفع اغتشاشات برای بررسی کارایی کنترلرها با تنظیمات ذکر شده مقوله ی دفع اغتشاشات وارد به فرایند مطرح است. بدین منظور تغییرات پله ای در ورودی راکتورها و یا شرایط عملیاتی راکتور اعمال کرده و اثر این اغتشاشات را در خروجی (متغیر تحت کنترل) مشاهده می کنیم. اولین اغتشاش وارد شده یک تغییر پله ای %۲۰ در غلظت اتیلن راکتور اول است. تغییرات وارده در اثر این اغتشاشات در نمودارهای ۷-۱۱ تا ۷-۱۴ برای چهار پارامتر تحت کنترل و همچنین پارامترهای کنترل کننده های آن ها نشان داده شده است. همان گونه که انتظار می رود با افزایش غلظت اتیلن، سرعت واکنش افزایش یافته و منجر به زیاد شدن ارتفاع راکتور اول می شود. به دلیل گرمازا بودن واکنش ها این افزایش سرعت موجب افزایش دما نیز می شود. با افزایش دما و سطح راکتور، متغیرهای تنظیم کننده (شدت جریان خروجی از راکتور و دبی آب خنک کننده ورودی به مبدل) نیز افزایش یافته تا با این اثر مقابله کرده و متغیرهای تحت کنترل را به مقدار مقرر خود برگرداند. از آنجا که خروجی راکتور اول وارد راکتور دوم می شود مشابه این اتفاقات برای راکتور دوم نیز می افتد. (الف) (ب) شکل ۷-۱۱- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در غلظت اتیلن راکتور اول بر روی (الف) سطح راکتور اول (متغیر کنترل شونده). (ب) دبی پلیمر خروجی از راکتور اول (متغیر قابل تنظیم) (الف) (ب) شکل ۷-۱۲- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در غلظت اتیلن راکتور اول بر روی (الف) سطح راکتور دوم (متغیر کنترل شونده). (ب) دبی پلیمر خروجی از راکتور دوم (متغیر قابل تنظیم) (الف) (ب) شکل ۷-۱۳- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در غلظت اتیلن راکتور اول بر روی (الف) دمای راکتور اول (متغیر کنترل شونده). (ب) دبی آب خنک کنندهی مبدل اول (متغیر قابل تنظیم) (الف) (ب) شکل ۷-۱۴- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در غلظت اتیلن راکتور اول بر روی (الف) دمای راکتور دوم (متغیر کنترل شونده). (ب) دبی آب خنک کنندهی مبدل اول (متغیر قابل تنظیم) دیگر اغتشاش وارد شده، %۲۰ تغییر در غلظت اتیلن راکتور دوم است. دفع اغتشاش در این حالت نیز به صورت حالت قبل برای راکتور اول است. نمودارهای ۷-۱۵ و ۷-۱۶ نمایانگر این تغییرات برای متغیرهای تحت کنترل این راکتور می باشد. شکل ۷-۱۵- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در غلظت اتیلن راکتور دوم بر روی سطح راکتور دوم شکل ۷-۱۶- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در غلظت اتیلن راکتور دوم بر روی دمای راکتور دوم پارامتر دیگری که تاثیر آن بر راکتور باید مورد بررسی قرار بگیرد دبی کاتالیست ورودی به راکتور است. با افزایش پله ای %۲۰ در این پارامتر، متغیرهای تحت کنترل به صورت نمودارهای ۷-۱۷ تا ۷-۲۰ تغییر می کند. با افزایش کاتالیست ورودی سرعت واکنش افزایش یافته و سطح و دمای راکتورها بالا می رود. از آنجا که مقدار دبی کاتالیست به نسبت حجم راکتور بسیار کوچک است، این افزایش %۲۰ دبی کاتالیست تغییر چندانی ایجاد نمی کند. شکل ۷-۱۷- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دبی کاتالیست ورودی بر روی سطح راکتور اول شکل ۷-۱۸- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دبی کاتالیست ورودی بر روی دمای راکتور اول شکل ۷-۱۹- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دبی کاتالیست ورودی بر روی سطح راکتور دوم شکل ۷-۲۰- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دبی کاتالیست ورودی بر روی دمای راکتور دوم اغتشاش بعدی که مورد مطالعه قرار می گیرد یک تغییر پله ای %۲۰ در دمای مونومر های ورودی است. تاثیر این تغییرات در نمودارهای ۷-۲۱ تا ۷-۲۴ نشان داده شده است. با افزایش دمای واکنش دهنده ها، طبق معادله ی آرنیوس ثابت سرعت واکنش ها افزایش یافته و منجر به تولید پلیمر بیشتر می شود. با این تغییر شاهد افزایش دمای راکتورها و نیز سطح آن ها می باشیم که با افزایش متغیرهای تنظیم شونده به مقدار مقرر باز می گردند.به دلیل کوچک بودن دبی مونومرها نسبت به حجم زیاد راکتور این تغییرات نیز کوچک می باشد. شکل ۷-۲۱- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دمای مونومر ورودی بر روی سطح راکتور اول شکل ۷-۲۲- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دمای مونومر ورودی بر روی دمای راکتور اول شکل ۷-۲۳- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دمای مونومر ورودی بر روی سطح راکتور دوم شکل ۷-۲۴- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دمای مونومر ورودی بر روی دمای راکتور دوم پارامتر بعدی که تأثیر آن بر راکتورها نیازمند بررسی است دمای آب خنک کننده ی ورودی به قسمت لوله ی مبدل های حرارتی ست. نتایج اعمال یک تغییر پله ای %۲۰ در این پارامتر در نمودارهای ۶-۲۵ و ۶-۲۶ نشان داده شده است. روند نمودارها نمایانگر افزایش دمای محسوس در راکتورهاست. از آنجا که با افزایش دمای آب خنک کننده، نیرو محرکه ی انتقال حرارت در مبدل که همان اختلاف دمای سیال پوسته و لوله است کاهش یافته و دمای جریان بازگشتی به راکتور نسبت به قبل افزایش می یابد. این افزایش دما در جریان بازگشتی، افزایش دمای راکتور را توجیه می کند. افزایش سطح راکتور در اثر این تغییر پله ای نامحسوس است. شکل ۷-۲۵- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دمای آب خنک کنندهی ورودی به مبدل بر روی دمای راکتور اول شکل ۷-۲۶- اثر یک تغییر پله ای %۲۰ در دمای آب خنک کنندهی ورودی به مبدل بر روی دمای راکتور دوم
رسول خدا(ص) هم با آن تبعیضها(نژادپرستی و قومیتگرایی و تعصب ناروا) به مبارزه برخاستند و به تدریج ارزش تقوا را ملاک منصبها و منزلتهای اجتماعی معرفی کردند: «مردم در اسلام برابرند، به یک اندازه، فرزند آدم و حوایند، عرب را بر عجم و عجم را بر عرب جز به پرهیزکاری و ترس از خداوند برتری نیست»، در همین رابطه آن حضرت(ص) افرادی مانند «زید بن حارثه» را فرمانده سپاه اسلام در سریههای متعددی از جمله سریههای عیص، طرف،الجموم، حسمی و قرده، وادی القری و مدینه قرار داده،«بلال حبشی» را مؤذن ویژه خود منصوب نمودند ایشان از «سلمان فارسی» تجلیل کردند و فرمودند: «سلمان از اهل بیت ما است.» و به این ترتیب در جامعه نبوی(ص)، محور نبودن نژاد و قوم به صورت یک ارزش و هویت اسلامی درآمده بود. ۲.پرهیز از منکرات : اسلام برای سالم سازی جامعه و تعالی و رشد انسانها، توجه و اهتمام ویژهای به پرهیز از برخی اعمال ناپسند دوره جاهلیت نشان داد به گونه ای که نماد هویت جامعه نبوی(ص) شدند، همانند: ۱-۲.تحریم شراب و قمار : از عادتهای زشت عرب جاهلی شراب خواری و قمار بود. این عادات، چنان در جامعه آنان نفوذ داشت که جزء سرشت آن قوم شده بود. علاقه آنان به «شراب» به حدی بود که برخی به خاطر نهی اسلام از آن، از گرویدن به اسلام خودداری میکردند گام بزرگ برای سالم سازی جامعه، بیدار کردن افکار عمومی و توجه دادن جامعه به ضررها و مفاسد شراب و قمار بود. از این رو، تحریم شراب و قمار از نمادهای جامعه نبوی(ص) به شمار میرود. قرآن کریم درباره حرمت شراب و قمار بیان میفرماید: «از تو در مورد شراب و قمار مىپرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ است و سودهایى براى مردم و گناهشان از سودشان بیشتر است.»( سوره بقره، آیه۲۱۹ ) «تحقیقاً شراب و انواع قمار و بتپرستى و یا سنگهایى که براى قربانى نصب شده و چوبههاى قرعه (براى کشف امور غیبى)، پلیدى از کارهاى شیطان است، از آن دورى گزینید، شاید رستگار شوید.» (سوره مائده، آیه۹۰ ) «شیطان مىخواهد کینهتوزى و دشمنى را از طریق شراب و قمار در میان شما بیفکند و تضادهاى داخلى را تشدید نماید و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا باز هم دست از آن بر نمىدارید.» ( سوره مائده، آیه۹۱) رسول خدا(ص) هم در این باره فرمودند: «قطعا خداوند شراب و قمار …. را حرام کرده است». ۲-۲.حفظ «عفت عمومی»: بدون تردید حفظ «عفت عمومی» برای سلامت و پایداری هر جامعه ای ضرورتی انکار ناپذیر است. روابـط نـاسـالم مـیـان مرد و زن و قوانین نادرست ازدواج در دوران جاهلیت عرب، عـفـت عـمـومـى را کـمـرنـگ و سـلامـت نسل را به خطر انداخته بود. اسـلام در ایـن جنبه از زندگى جاهلى تحوّلى چشمگیر پدید آورد. مقام انسانى زن را زنده کرد و بـراى وى حـقـوق اجـتماعى ویژهاى در نظر گرفت. قوانین مربوط به ازدواج و طلاق را معین و مـدوّن سـاخـت وانـواع ازدواجـهـاى عـرب جـاهـلى را کـه پـاکـى و سـلامـت نسل را ازمیان مى برد ممنوع اعلام کرد. قرآن در زمینه رعایت عفت، بانوان رسول خدا(ص) را مورد خطاب قرار داده میفرماید: «با نامحرمان (با ناز و کرشمه و هوس انگیز )سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند». (سوره احزاب، آیه۳۲ )سپس چنین میفرماید: «و شما در خـانـه هـاى خـود بمانید و همچون جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید (و اندام و وسـائل زیـنـت خـود را در معرض تماشاى دیگران قرار ندهید).» ( سوره احزاب، آیه۳۳) همچنین خداوند متعال برای اینکه حریم ناموس مسلمانان حفظ شود، نگاههای هوس آلود را از طرف زن و مرد نامحرم، ممنوع اعلام کرده میفرماید: «ای رسول ما! به مردان مومن بگو چشمهای خود را از نگاه به نامحرمان بپوشانند … و به زنان با ایمان نیز اعلام کن تا دیدگان خود را از هر نامحرمی فروبندند.»( سوره نور، آیات۳۰ – ۳۱) رسول خدا(ص) درباره نگاههای هوس آلود فرمودند: «نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است. هر کس آن را به خاطر ترس از خدا ترک کند، خداوند نیز به او ایمانی میبخشد که در دلش لذت شیرینی آن را احساس می کند.» ، «در مورد زنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند. ۳.علم و دانش:هنگام طلوع خورشید اسلام در حجاز نشانی از رشد فکری و گسترش علمی نبود. شیوه سخنوری، فن شاعری، و خرافه گویی، ازمظاهر علمی و فرهنگی عرب جاهلی بود. لذا شاخصه ویژه هویت جامعه نبوی(ص)، توجه بنیادین به علم و دانش است. این اهمیت با توجه به نخستین آیات نازل شده بر رسول خدا(ص) که با «خواندن»، «علم» و «قلم» آغاز می شود روشن میگردد. در این جامعه صاحبان علم برتری داشتند. و رسول خدا(ص) هم مسلمانان را به فراگیری دانش تشویق میکردند: دانش را بجویید، هر چند در چین باشد؛ زیرا جستجوى دانش، بر هر مسلمانى واجب است. دانش پژوهان محبوب خدایند نگریستن به چهره دانشمند، عبادت است. آن حضرت(ص) شرط آزادى اسیران باسواد را تعلیم ده تن از صحابه و فرزندان آنها قرار دادند. این عمل موجب شد که بسیارى از کودکان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزند که زید بن ثابت در زمره آنان خواندن و نوشتن آموخت. طبق گزارشی رسول خدا(ص) عبداللّه بن سعید را مامور کردند تا در مدینه به مردم خواندن و نوشتن بیاموزد. همین فراگیرى علم و دانش مسلمانان پویایی و پیشرفت جامعه نبوی(ص) را به دنبال داشت. ایمان به خدا (توحید) و رسولش: بیتردید اساسیترین شاخص هویت جامعه نبوی(ص) ایمان به خدا (توحید) و به رسالت رسولش(ص) بود. رسول خدا(ص) با ندای قولوا لااله الا الله تفلحوا، سعادت را برای همه بشارت داد و پرچم اصالت الله را در مقابل همه انواع شرک برافراشت. در جامعهای که لذات جسمانی و هواهای نفسانی اصل بود و هدف از خلقت را بهره گیری از لذات دنیوی میدیدند، آن حضرت(ص) جامعهای را بنیان گذاشت که ستون خیمه آن خدامحوری، اطاعت از فرامین الهی و اطاعت از رسولش بود. اینجاست که خط تمایز اسلام و شرک و کفر برجسته میشود و نزول سوره کافرون در مکه و نیز آیه برائت در مدینه عملا تجلی بخش تمایز مسلمانان از مشرکان میشود.تلاش در ایجاد چنین هویت واحدی در کلام آن حضرت (ص) به خوبی آشکار می کند که فرمودند: «یا معشر قریش ویا معشر العرب، ادعوکم الی عباده الله (وحده) وخلع الانداد والاصنام وادعوکم الی شهاده ان لااله الا الله وانی رسول الله » این انقلاب فرهنگی که به منظور مبارزه با اندیشه های شرک آلود و غیر توحیدی صورت می پذیرفت، زمینه ساز به وجودآمدن نوعی وحدت فرهنگی در محیط آن زمان شد و تشتت و تخالف اعتقادی جای خود را به پیدایش هویت دینی واحد فکری داد که همراه نمادهایی بود مانند: نماز : نماز که در لسان رسول الله (ص) ستون دین شمرده شده، به عنوان مولفه اصلی تربیت دینی نقش اصلی را در ایجاد هویت دینی در جامعه نبوی(ص) ایفا کرد. به وِیژه نماز جماعت و تشکیل صفوف به هم فشرده مسلمانان به خوبی بیانگر هویت جامعه مسلمانان از دیگر جوامع بود. چه از اجتماع کوچک سه نفری رسول خدا(ص) و حضرت علی(ع) و حضرت خدیجه(ع)، در هنگام نماز جماعت در کنار کعبه ، که اولین تجلی هویت اسلامی در مکه بود. و چه زمانی که در مدینه در مساجد در صفوف نماز جماعت و جمعه همه در کنار یکدیگر در برابر پروردگار یکتا روبه سوی یک قبله لب به حمد و ثنای آن یگانه میگشودند. و هماهنگ با یکدیگر سرود توحید را زمزمه میکردند به هر روی نماز جماعت علاوه بر آثار عبادی و اخلاقی، فواید سیاسی و اجتماعی بسیاری دارد، از جمله هویت یافتن جامعه اسلامی بود. اذان:اذان یکی از شعارهای مهم اسلام است که ضمن اشاره به اهمیت نماز، وجه ممیز و فصل مشخص دین اسلام و جامعه اسلامی از سایر ادیان و جوامع بود، زیرا در آن روزگار مسیحیان برای فراخواندن هم کیشان خود به کلیسا ناقوس مینواختند و یهودیان بوق میزدند، اما در اسلام نیز برای این امر مهم، اذان تشریع شد تا نشانهای برای تجمع مسلمانان و آمادگی آنان برا ی نماز باشد. قبله: قبله به عنوان شعار اسلام و عامل هویت بخش مسلمانان از صدر اسلام تاکنون مد نظر قرآن کریم، رسول خدا(ص) و جامعه مسلمان بوده است، و تغییر آن در سال دوم هجرت به دنبال بهانهگیری یهود و سرزنش ایشان نسبت به رسول اسلام(ص) ، مرز تشخیص هویت واقعی مسلمانان از غیر آنان شد و به منزله اتمام حجت بر مخالفین پیامبر و اتمام نعمت بر مسلمانان همه اعصار تلقی شد. قرآن کریم انتظار رسول خدا(ص) را به گونه ای ترسیم می کند که چشم به آسمان دوخته است تا مسئله تغییر قبله از بیتالمقدس که قبله مشترک سه دین اسلام، یهود و مسیحیت بود به گونه ای حل شود؛ زیرا یهودیان و حتی مشرکان بخاطر عدم هویت مستقل مسلمانان از یهودیان، مسلمانان را تمسخر میکردند، تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه موجب شد تا استقلال فرهنگی امت اسلامی تقویت شود و هویت خاصی یابد. امروزه با گذشت هزار و چهار صد و اندی سال از تغییر و تحویل قبله به سمت مکه، مسلمانان با داشتن ملیتها و قومیتها و وجوه تمایز متفاوت، همچنان در هنگام انجام اعمال عبادی به این مکان مقدس توجه میکنند. و هویت اسلامی و حقانی بودن دین و شریعت خود را برای همگان ثابت میکنند و گرچه بعد مسافت آنها را از هم جدا کرده، لکن قبله مشترک، دین، خدا و پیامبر واحد که همگی مظاهر و شعائر اسلام است قلوب آنها رابه هم پیوند زده است. مسجد : مسجد در شکل گیرى، انسجام تقویت فرهنگ و هویت اسلامى جامعه مسلمان حایز اهمیت بسیار است. مسجد مرکز عبادت و تجلی ایمان و عمل مسلمانان است و نیز نقطه تجمع و رجوع مناسک عبادی و معنوی مسمانان میباشد و مکانی است که انسان مىتواند هویت دینی خویش را که در هر سرزمینى باشد بشناسد و آن را در خود تجلی دهد. نخستین مسجدى که در اسلام بر پایه تقوا ساخته شد، مسجد قبا بود. پس از آن، مسجد النبى(ص) در یثرب یا مدینه النبى ساخته شد. به دنبال آن، طوایف عرب هر کدام در ناحیه خود مسجدى بنا کردند. آنان از رسول خدا(ص) مىخواستند تا در مسجدشان نماز بگزارد و از باب تبرک، محل نماز آن حضرت را به عنوان مسجد خود انتخاب مىکردند. ابن شبه فهرستى از مساجدى که رسول خدا(ص) در آنها نماز خوانده به دست داده است. فرهنگ برادری و همدلی: از ابتکارات بیسابقه رسول خدا(ص) جهت اتحاد، همبستگی و همدلی مسلمانان ایجاد اخوت و برادری بود که نتیجه آن به وجود آمدن هویت جدید اسلامی بود. پیمان برادری در ابتداء دو به دو میان نود نفر و به قولی صد نفر از مهاجر و انصار ایجاد شد و در طول ده سال اقامت رسول خدا(ص) در مدینه، ادامه پیدا کرد. رسول خدا(ص) میفرماید: «المسلمون اخوه تتکافی دماؤهم» مسلمانان با هم برادرند و خونشان برابر است. اصولاً رابطه معنوی و انفکاکناپذیر ملیّت در اسلام، به شکل باشکوهتری جلوه میکند، زیرا این رابطه جنبه برادری به خود گرفته إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ( سوره حجرات، آیه۱۰). و طبق همین قانون اسلامی وحدت خونی جای خود را به وحدت اساسیتر دیگری که از آن به «ایمان» تعبیر میکنیم، میدهد. از آنجا که این رابطه معنوی و برادری با پذیرش اختیاری ایمان صورت میگیرد، لذا همواره ریشه این پیوند که با دل و جان امت آمیخته شده است، همچون منبعی پایدار و استوار، محیط جامعه را حرارت و صفا میبخشد و جامعه بزرگ انسانی را به یک محیط امن و لذتبخش و با صفای خانوادگی تبدیل میکند. ۶.هویتسازی بر پایه امّت اسلامی : یکی از اقدامات رسول خدا(ص) در جهت یک هویت جدید امتسازی است که همه اعضای جامعه در قبال یکدیگر و جامعه احساس مسئولیت میکنند. از این رو، قرآن کریم امت اسلامی در عصر پیامبر(ص)را بهترین امت و جامعهای دانسته است که تا آن زمان تشکیل شده بود. (سوره بقره، آیه۱۴۳) از ویژگیهایی که قرآن برای امت نمونه و شاهد (همان ) یاد کرده، این است: در کارهای یکدیگر نظارت میکنند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند.( سوره آل عمران، آیه۱۰۴ ) همکاری در کارهای پسندیده و نیک در میان آنها اصالت دارد؛( سوره مائده، آیه۲ ) . ولی همکاری در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم مطلقاً ممنوع است. ( همان) برادری ایمانی در میان آنان در آن حد و اندازه است که از خود میگذرند و ایثار میکنند. ( سوره حشر، آیه ۹) در جستجوی وضعیت یکدیگر به تجسس و جاسوسی اقدام نمیکنند.( سوره حجرات، آیه۱۲ ) غیبت و تهمت و افتراء در میانشان نیست.همان اختلافات را با رجوع به خدا و رسولش(ص) حل و فصل می کنند ( سوره نور، آیه۵۱) در همه امور اصل بر تقوا و عدالت و قسط نهاده میشود و عفو و گذشت را حتی نسبت به قاتل در نظر میگیرند و اصالت را به قصاص و قتل نمیدهند هر چند که قصاص و امور دیگری از این دست حق ایشان است.( سوره بقره، آیه ۱۷۸). رضا عارف در مقاله ای با نام ” هویت اسلامی ما ” بیان میدارند :هویت اسلامی ما عبارت است از ” حقیقت جزئیه و مولفه های اصلی مسلمانی ” میزان استحکام این هویت به هماهنگی ، انسجام و سازگاری مولفه ها و اجزای تشکیل دهندۀ آن با هم و با عالم خارج بستگی مستقیم دارد . دستیابی به هویت اسلامی مطلوب ، مستلزم ایجاد هماهنگی و سازگاری میان دو بخش یاد شده برای هویت اسلامی است . پس اگر شخص یا نهادهایی که به نوعی با این موضوع مواجه بوده و در صدد ارائه برنامه ایی در این خصوص برمی آیند ، بخواهند ز مینه های ایجاد هویت اسلامی مطلوب و مستحکم را فراهم کنند ، باید در دو بخش هویت یعنی ” حقیقت جزئیه ” و مولفه های اصلی ” مسلمان بودن ” بازنگری ، بررسی و برنامه ریزی کنند تا علل احتمالی ناهماهنگی ، ناسازگاری ، تعارضات درونی یا بیرونی آن را شناسائی و به رفع آن بپردازند . عارف حقیقت جزئیه را صفات ذاتی که ممیز شخص یا شیء از غیر است و از ترکیب ماهیت یعنی حقیقت کلی شخص حاصل می آید می داند .که این حقیقت واقعیتی عینی است نه ذهنی و مستقل از ادراک یا عدم ادراک آدمی . ایشان همچنین ملاک هایی را جهت سنجش میزان پایبندی نظری و عملی فرد به اسلام به شرح ذیل بیان می دارند (رضا ، عارف ،۱۳۸۹ ،۱۱۱-۱۳۸) ۱-با اهمیت تلقی کردن اسلام و ضرورت اطلاع از آن ۲- احساس بیزاری و تنفر از خدشه وارد شدن به اسلام ۳- علاقه مندی به اسلام و افتخار به آن ۴- باور به جایگاه والای اسلام در میان ادیان دیگر ۵- عضویت و مشارکت در گروه ها و برنامه های اسلامی ۶- پایبندی به باورها و رعایت مقررات و احکام اسلامی ۷- تلاش عملی برای فراگیری اسلام و آشنایی با عالمان اسلامی( محمد باقر آخوندی ، ۱۳۸۳،۶۶) در ایران برخلاف سایر نقاط خاور میانه دین و ملیت عناصر اصلی حیات اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جامعه ایرانی را تشکیل می داده و در طول تاریخ ایران پس از اسلام ایرانیان این دو عنصر مهم هویتی خود را در براب یکدیگر قرار نمی داده اند . برعکس در اکثر کتابهای تاریخی ایرانیان ، میان ایران باستان و میراث سیاسی و فرهنگی آن و دین اسلام سازگاری وجود داشته است . (حمید احمدی ، ۱۳۸۶،۹۶)
عزت نفس یا همان احترام به خود یکی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت تاب آور را تشکیل میدهد و به طور حتم روی جنبههای شخصی انسان اثر میگذارد و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبههای شخصیت به صورت ناهماهنگ خواهد شد و حتی ممکن است باعث پدیدآیی بیماریهای روانی گوناگون شود. میتوان گفت آموزش تاب آوری تأثیر معنی داری بر میزان عملکرد جسمانی دانش آموزان دختر ندارد(۱۳۴/۰= p).بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر عملکرد جسمانی تأئید نشد. نتایج به دست آمده در این پژوهش با یافته های برادشو، ریچاردسون، کامپفر، کارل سون، استنچفیلد، آورال و همکاران[۱۴۶] (۲۰۰۷)؛ ناواک[۱۴۷] (۱۹۸۹) هم خوانی دارد یکی از دلایل قابل تأمل در رد این فرضیه شاید این باشد که ارزش فعالیت های جسمانی به عنوان قسمتی از آموزش تاب آوری نامشخص است. آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۳۶/۰= p) به طور معنی داری باعث کاهش میزان مشکلات جسمانی در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش مشکلات جسمانی تأئید گردید. نتایج به دست آمده در این پژوهش با یافته ی سلیمی بجستانی(۱۳۸۸)؛ همخوانی دارد. تاب آوری یکی از راهکارهای مناسب برای ارتقاء سلامت روان است و سازگاری مثبت و سازش عاطفی و شناختی و قابلیت اجتماعی را افزایش میدهد و از سوی دیگر کیفیت کارها و تعهدات اجتماعی را نیز افزایش خواهد داد (ماستن،۱۹۸۹). با افزایش تاب آوری، اختلال در نشانههای جسمی سلامت روانی کاهش مییابد. در تفسیر این یافته میتوان گفت افراد با تاب آوری بالاتر، تغذیه سالم تر و مراقبت جسمی بهتری دارند و همین امر باعث میشود که کمتر دچار بیماریها و اختلالهای جسمی گردند. هر چه افراد از تاب آوری بالاتری برخوردار باشند، رفتارهای مراقبت جسمی را بیشتر به کار میبرند. همچنین مسد[۱۴۸](۲۰۰۸) بیان میکند که افراد با تاب آوری بالا، با تغذیه مناسب و مراقبت از سلامت جسمی میتوانند بر سلامت روانی شان تأثیر بگذارند. بر این اساس میتوان گفت که افراد با تاب آوری بالاتر با تغذیه مناسب و مراقبت جسمی بهتر و غلبه بر استرسهای زندگی، کمتر دچار مشکلات جسمی میگردند.( شجاعی، به پژوه، شکوهی یکتا، غباری،۱۳۹۱). برخورداری از حمایت اجتماعی، دوستان، خویشاوندان و شبکههای حمایت اجتماعی، ضمن فراهم آوردن رفاه جسمانی میتواند از لحاظ عاطفی و هیجانی نیز روی افراد اثر گذاشته و به بهبود زندگی آنان منجر گردد. همچنین آموزش شیوههای حل مسأله و مواجهه مسئله مدار با مشکلات با کنترل پذیر کردن استرسها حتماً میتواند در ارتقاء کیفیت زندگی افراد نقش داشته باشد.(میکاییلی، مختارپورحبشی، میسمی،۱۳۹۱) راهبردهای مقابلهای افراد سخت کوش احتمال بیماریهای جسمانی و روانی مربوط به استرس و ضعفهای رفتاری و عملکردی را در آنها کاهش میدهند و باعث ارتقاء بهزیستی روانشناختی و سلامت روانی فرد میشوند. آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۰۱/۰= p) به طور معنی داری باعث کاهش میزان درد جسمانی در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش درد بدنی تأیید گردید. نتایج به دست آمده در این پژوهش با یافته های عرفه، ظاهر، الدوتی و مونب[۱۴۹] (۲۰۰۸)؛ یامیزاکی و همکاران(۲۰۰۵) همخوانی دارد. تاب آوری یک سازه روانشناختی است که با تغییر در سبک نگرش افراد، زمینه سازگاری و در پی آن سلامت روان را فراهم می کند. همچنین رابطه تنگاتنگی میان سلامت جسم و روان وجود دارد و سلامت روان پیش زمینه سلامت جسم خواهد بود. همچنین افراد تاب آور از حس شوخ طبعی و طنز به عنوان یکی از ویژگی های درونی برخوردار هستند.یکی از ویژگی های افراد تاب آور داشتن منبع کنترل درونی است. این ویژگی در افراد احساسی ایجاد میکند مبنی بر اینکه میتوانند در محیطشان تأثیرات مطلوب به جای بگذارند. افراد با منبع کنترل درونی خود را قادر بر تأثیرگذاری بر نتایج رویدادها میدانند. آنها حس درماندگی کمتری از خود نشان میدهند و برخورد با شرایط ناگوار را فرصتی جهت رشد و تجربه موفقیت آمیز میدانند و اعتقاد به اینکه حتی شرایط موجود هرچقدر هم که سخت باشد بالاخره در گذر زمان به پایان خواهد رسید و آنها همچنین احساس کنترل بیشتری بر زندگیشان دارند.( حسینی قمی، ابراهیمی قوام و علومی،۱۳۸۹) اسمیت، تولی، مونتاگیو، روبینسون کاسپر و پائول[۱۵۰] (۲۰۰۹) در پژوهش خود نشان داده اند که توانایی سازگاری با درد با معنا در زندگی و تاب آوری ارتباط دارد. آنها معتقدند داشتن حس معنا و هدف در زندگی به فرد انگیزه ی مقابله با استرس و سازگاری با درد، حتی درد شدید را میبخشد. آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۰۱/۰= p) به طور معنی داری باعث افزایش میزان سلامت عمومی در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر سلامت عمومی تائید گردید. نتایج بدست آمده در این پژوهش با یافته های یامیزاکی و همکاران (۲۰۰۵)؛ عرفه و همکاران (۲۰۰۸) همخوانی دارد. همچنین کوپر (۲۰۰۸) نیز از سلامت عمومی به عنوان یکی از قابلیت های درونی تاب آوری یاد کرده است. یکی از تبیین های موجود در تأیید این فرضیه این است که وقتی افراد از سلامت عمومی برخوردار باشند توانایی بیشتری در برخورد با مسائل و مشکلات خواهند داشت و قدرت تحمل آ نها نیز افزایش خواهد یافت و بهتر میتوانند از توامندی هایشان در حل مسائل بهره گیرند افراد تاب آور به احتمال بیش تری در مواجهه با شرایط ناگوار در جستجوی معنا هستند. داشتن ایمان به افراد قدرت تحمل سختیها و غلبه بر چالشها و تغییرات در زندگی را میدهد. همچنین ارتباطات فرامعنوی( یعنی به چیز بزرگتری ایمان داشتن) به عنوان عوامل حمایتی فردی در جهت ایجاد و تسهیل تاب آوری یاد شده است و اعتقادات مذهبی به عنوان یک تکیه گاه و پشتیبان در جهت سازگاری بیشتر فرد عمل میکند و معنویت عامل کلیدی در پرورش تاب آوری یاد شده است. در مطالعات مختلف نشان داده است که معنویت به افراد کمک میکند هیجانات منفی خود را کاهش دهند و از تنش و اضطراب خود بکاهند و بهتر بتوانند مشکلات زندگی شان را مدیریت کنند و بتوانند از راهبردهای مناسبی در جهت کاهش استرس و افسردگی شان استفاده نمایند و در عین حال سلامت روانشان را حفظ نمایند. چرا که وجود افسردگی و تنش و اضطراب به عنوان یک عامل خطرزا میتواند زمینه ی بروز بیماریهای جسمی و مشکلات متعدد بهداشت و روان را فراهم نماید. (حسینی قمی، ابراهیمی قوام و علومی ۱۳۸۹). آموزش تاب آوری تأثیر معنی داری بر میزان سرزندگی دانش آموزان دختر ندارد. (۳۳۸/۰= p) بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر سرزندگی و شادابی تائید نشد. نتایج به دست آمده در این پژوهش با یافته های یامیزاکی و همکاران (۲۰۰۵)، عرفه و همکاران (۲۰۰۸)؛ کیم و یو، (۲۰۰۴) بنارد،(۱۹۹۱)، توگاد، فردریکسون و بارت[۱۵۱] (۲۰۰۴) متضاد است. این تحقیقات بیانگر این هستند که با بهبود کیفیت دوستی، میزان تاب آوری افراد بالا می رود. ارتباط میان کیفیت دوستی و تاب آوری بر این نکته تاکید دارد که خانواده ها و مسئولین باید به نقش حمایتی دوستی در دوره نوجوانی توجه بیشتری داشته باشند. ایجاد فرصت های مناسب برای توسعه دوستی می تواند میزان تاب آوری و در نتیجه سرزندگی و شادابی نوجوانان را افزایش دهد. آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۰۱/۰= p)به طور معنی داری باعث افزایش میزان عملکرد اجتماعی در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر عملکرد اجتماعی تائید گردید. در رابطه با تأثیر آموزش تاب آوری بر عملکرد اجتماعی نتیجه پژوهش حاضر با یافتهی وایت[۱۵۲](۲۰۰۴)، همسو است، که معتقداست تاب آوری باعث بهبود روابط فرد با دیگران و داشتن روابط شادتر میشود. با افزایش تاب آوری نشانههای اختلال در کارکرد اجتماعی سلامت روانی کاهش مییابد. در تفسیر این یافته میتوان گفت که افراد با تاب آوری بالا از منابع حمایتی موجود در اجتماع مثل داشتن روابط با دیگران و دریافت حمایتهای اجتماعی بیش تر بهره میگیرند. (آزادی و آزاد، ۱۳۹۰) و همین امر باعث میشود که کارکرد اجتماعی بهتری داشته باشند. در واقع افراد با تاب آوری بالا مهارتهای ارتباط با دیگران را خیلی خوب آموخته اند و طیف وسیعی از مهارتها و راهبردهای اجتماعی شامل مهارتهای گفتگو، جرأتمندی و گوش دادن، آمادگی برای گوش دادن به دیگران و احترام گذاشتن به احساسات و عقاید دیگران که در تعاملات اجتماعی بسیار مهم است، دارا هستند( آلپرستین و رمان[۱۵۳]، ۲۰۰۳). بنابراین میتوان بیان کرد که افراد تاب آور شبکۀ حمایتی و عاطفی محکمی دارند و چنین ارتباطهایی به آنها کمک میکند، دربارۀ نگرانیها و چالشهای خود با کسی صحبت کنند، از مشورت، همدلی و همراهی آنها بهره مند شوند، روابط اجتماعی مثبتی برقرار کنند و در مواجهه با مسائل اجتماعی راه حلهای مناسب را کشف کنند و همین امر باعث میشود که کارکرد اجتماعی بهتری داشته باشند. ( شجاعی، به پژوه، شکوهی یکتا، غباری،۱۳۹۱). آموزش تاب آوری تأثیر معنی داری بر کاهش مشکلات هیجانی دانش آموزان دختر ندارد. (۸۴۴/۰= p). بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش مشکلات هیجانی تائید نشد. نتیجه بدست آمده با نتایج یافتههای توگاد و همکاران (۲۰۰۴)؛ فردریکسون و همکاران (۲۰۰۳)؛ ماستن (۱۹۸۹) راتر(۱۹۹۹)، ( ضمیری نژاد، گلزاری، برجعلی، حجت، اکابری،۱۳۹۱)، نصیر(۱۳۹۰)، توگاد و فردریکسون (۲۰۰۴) ، سامانی و همکاران (۱۳۸۶)، متضاد است. در این پژوهشها یافتهها نشان داده اند افراد تاب آور در شرایط ناگوار و هنگام تجربۀ هیجانی منفی میتوانند سازگاری و سلامت روانی خود را حفظ کنند. مهارتهایی چون حل مسأله، سبک تبیینی کارآمد، خودکارآمدی و حمایت اجتماعی در این امر دخیل است(محمدی، آقاجانی، زهتابور،۲۰۱۱) در تفسیر این یافته میتوان گفت که افراد با تاب آوری بالا میپذیرند که، موانع بخشی از زندگی هر انسان است، دارای منبع کنترل درونی هستند، از مهارتهای حل مسأله برخوردارند و از راهبردهای مقابلهای مطلوب استفاده میکنند که به آنها کمک میکند تا با شرایط اضطراب زا به طور مؤثر مقابله کنند (توگاد و فردریکسون،۲۰۰۷) آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۱۷/۰= p) به طور معنی داری باعث افزایش سلامت روان در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر سلامت روان تائید گردید. نتیجه بدست آمده با یافتههای کاتولی، چاپلین، گیلهام، ریویچ و سلیگمن[۱۵۴] (۲۰۰۶) و گوتجار[۱۵۵] (۲۰۰۷)، ویسی، عاطف، وحید و رضایی(۱۳۷۹)، همخوانی دارد. این پزوهشها به این نتیجه رسیدند که یکی از مهم ترین و اساسی ترین مبنای سلامت روانی افراد میزان تاب آوری آنها میباشد. نوجوانانی که از توان تاب آوری بالاتری برخوردارند، سلامت روانشان نیز بالاتر است. بین تاب آوری و سلامت روانی رابطۀ مثبت وجود دارد و آموزش مهارتها و سبکهای تفکر تاب آورانه باعث بهبود تاب آوری و سلامت روانی میشود. پرتو و بشارت(۲۰۱۱)، در پژوهش خود به بررسی تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم خودکارآمدی و حل مسأله بر روی سلامت روان با هدف بررسی نقش راهبردهای مقابله ای به عنوان مکانیزم واسطه ای در نوجوانان پرداختند. نتایج نشان داد خودکارآمدی و حل مسأله، پیش بینی کننده های مستقیم قدرتمندی برای سلامت روان بودند. علاوه بر این تمایلات معنوی و مذهبی بودن باعث افزایش بهزیستی روانشناختی، سلامت روان (فرانسیس، رابینس، لوییس، کوئیگلی و ویلر[۱۵۶]،۲۰۰۴)، میگردد. مطالعات متعددی( هامپل و پترمن[۱۵۷]،۲۰۰۵) نشان داده است که دوستی و حمایت اجتماعی حاصل از آن باعث سلامت جسمانی، روانی- اجتماعی و هیجانی میشود. همچنین ارتباط خوب، بر سلامت روان فرد تأثیر مستقیم دارد، به رشد و هویت یابی او کمک کرده و موفقیت و سازگاری او را افزایش میدهد و موجب سلامت جسم و مقابله با اضطراب، فشار روانی و استرس میشود. (فتی و همکاران ،۱۳۸۵). ۲-۲-۵ فرضیه دوم: آموزش مؤلفههای تاب آوری بر کاهش رفتارهای پرخطر دانش آموزان دختر مؤثر است. فرضیه اصلی پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش رفتارهای پرخطر با ۹۵ درصد اطمینان(۰۰۱/۰= p) تأیید گردید. باید اشاره کرد که بین تاب آوری و رفتارهای پرخطر رابطه معناداری وجود داشت به نحوی که با افزایش میزان تاب آوری، رفتارهای پرخطر در دانش آموزان دختر کاهش مییافت. نتایج بدست آمده در این پژوهش با یافتههای روز و همکاران (۱۹۹۸)؛ بهزادپور و همکاران (۱۳۹۲) همخوانی دارد که نشان دادند که نوجوانان تاب آور به احتمال کمتری در رفتارهای پرخطر شرکت میکنند و با افزایش تاب آوری در بین دانش آموزان میزان رفتارهای پرخطر در بین آنها کاهش مییابد. بنسون (۱۹۹۸) نیز با انجام تحقیقی به روی ۹۹۴۶۲ دانش آموز دبیرستانی نشان داد که وجود نقاط قوت و امتیازاتی که افراد در خود احساس میکنند، میتواند پیش بینی کنندۀ بروز رفتارهای پرخطر درآنها باشد. طبق نتایج این پژوهش با افزایش ویژگیهای مثبت در نوجوانان (از قبیل عزت نفس، حس یکپارچگی، تاب آوری، هدفمندی در زندگی، ارتباط مثبت با همسالان و … ) از میزان بروز رفتارهای پرخطر در آنها مثل مصرف سیگار، الکل، مواد، و رفتارهای ضداجتماع و… کاسته میگردد. (بنسون و لفرت،۱۹۹۸). جسور(۱۹۹۲) عنوان میکند که درگیر شدن نوجوانان در فعالیتهایی که سلامت ایشان را به خطر میاندازد، ناشی از تعامل مستقیم یا غیر مستقیم میان عوامل خاص و میزان رویارویی نوجوانان با این عوامل میباشد. وی همچنین مطرح میسازد که همان طور که عوامل زمینهای خطرزا، احتمال بروز رفتارهای پرخطر نوجوانان را افزایش میدهد، وجود برخی عوامل محافظت کننده نیز از این احتمال کاسته و یا از تأثیرات عواقب منفی آنها جلوگیری میکند. البته این گونه نیست که این عوامل محافظت کننده از رویارویی نوجوان با رفتار پرخطر جلوگیری کند بلکه میان مواجهه با رفتار پرخطر و درگیر شدن نوجوان در آن، نقش حائل را ایفا کرده و نوجوان را برای مقابله با خطر توانمندتر میسازد. نتایج بسیاری از تحقیقات نشان داده است که آموزش مهارت خودآگاهی(یکی از مؤلفه های تاب آوری) در کاهش معنی دار رفتارهای پرخطر مؤثر بوده است. (لو و همکاران، ۲۰۰۸، به نقل از سلیمانی نیا، ۱۳۸۶). افرادی که به توانایی های خود در مقابله با مشکلات اعتماد دارند، فعالانه روش هایی برای حل مشکلات خود جستجو میکنند و کمتر احتمال دارد که در پاسخ به شرایط استرس زا و دشوار به رفتارهای پرخطر رو آورند. افرادی که به رفتارهای پرخطر رو میآورند به جای مقابله رودررو با مشکلات و برنامه ریزی برای حل آنها و در نظر گرفتن راه حل های متنوع برای حل مشکلات به رفتارهای خطرسازی رو میآورند که گاه آسیبها و مشکلات بیشتری را برایشان ایجاد میکند.(بهزادپور و همکاران،۱۳۹۲). سطوح بالای خودکارآمدی نیز با توان بیشتر مقابله با رفتارهای پرخطر برای سلامت همراه است (ما و همکاران، ۲۰۰۶). آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۲۹/۰= p) به طور معنی داری باعث کاهش میزان خشونت در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش خشونت تائید گردید. برای تبیین این یافته می توان گفت از آنجایی که کنترل هیجانات یکی از مؤلفه های تاب آوری است و افراد تاب آور به خوبی هیجانات خود را مدیریت می کنند آموزش تاب آوری باعث کاهش خشونت در دانش آموزان می شود. افراد تاب آور از مهارت حل مسأله برخوردارند مشکلات را شناسایی می کنند فعالانه روش هایی را برای حل مشکلات خود جستجو می کنند و بر آنها نظارت می کنند، و بهتر موانع و مشکلات موقعیتی را در زندگی کنار می زنند. بنابراین خشونت ویژگی افرادی است که میزان تاب آوری آنها پایین است و از مهارت حل مسأله برخوردار نیستند. خشم و پرخاشگری از جمله عوامل خطر فردی هستند که در آسیب پذیری فرد نسبت به مصرف و سوء مصرف مواد نقش دارند. مصرف و سوء مصرف مواد غالباً با خشم و خشونت همبودی دارد. خشم و خشونت غالباً نقش علی در آغاز مصرف مواد و الکل دارد و همچنین میتواند پیامد مربوط به سوء مصرف مواد باشد. رفتارهای اعتیادی و سوء مصرف مواد، روش فرد معتاد برای رهاسازی خود از رنج خشم، با بی حس کردن خودش از طریق مصرف مواد است. به علاوه مهارتهای کنترل خشم جبرانی برای رفتارهای مخاطره آمیز محسوب میشود. آموزش کنترل خشم از چندین جهت زمینه ساز ارتقای تاب آوری است. از یک سو موجب افزایش سرمایههای فرد میشود و از سوی دیگر با تأثیر بر روابط اجتماعی، میزان و کیفیت منابع در دسترس نوجوانان را افزایش میدهد.(رسولی، ۱۳۸۹). پیوند جویی و داشتن روابط دوستی در زندگی افراد باعث می شود افراد با آنها در مورد مسائل زندگی صحبت کنند و به نوعی تخلیه شوند بنابراین در این افراد خشونت به میزان بالایی کاهش می یابد. ارتباط مؤثر رابطه ای است که در آن شخص به گونه ای عمل می کند که در آن علاوه بر اینکه خودش به خواستههایش می رسد، افراد مقابل نیز احساس رضایت دارند. یکی از مهارت های ارتباط مؤثر، جرأت ورزی است. جرأت ورزی، یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خویش که به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأتورز برای خود و دیگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نیستند و ضمن این که به خواسته ها و نیازهای دیگران احترام میگذارند، اجازه نمی دهند دیگران از آنها سوء استفاده کنند و به شیوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند. جرأتورزی و پرخاشگری از یکدیگر متمایزند. پرخاشگر بودن به معنی دفاع از حقوق خود به شیوه ای خصمانه است که فرد سعی می کند نیازها و خواسته های خود را از طریق غالب شدن، توهین و تحقیر دیگران برآورده کند که در این میان برای حقوق و خواسته دیگران اهمّیّتی قائل نیست. بنابراین فردی که دارای ارتباط مؤثر می باشد کمتر دچار خشم، خشونت و پرخاشگری می شود. عدم مسئولیت پذیری در افراد باعث می شود نتایج اعمال خود را در صورتی که مورد تأییدشان نیست به دیگران تعمیم دهند و بنابراین در صورت مواجه شدن با مقاومت، هیجاناتی مانند خشم و خشونت را از خود نشان دهند پس در نتیجه می توان گفت افراد مسئولیت پذیر در قبال انجام کارها پاسخگو هستند و کمتر دچار خشم می شوند. آموزش تاب آوری تأثیر معنی داری بر کاهش رابطه جنسی ناایمن در دانش آموزان دختر ندارد. (۱۹۶/۰= p) بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش رابطۀ جنسی ناایمن تائید نشد. آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۰۲/۰= p) به طور معنی داری باعث کاهش مصرف مواد در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر کاهش مصرف مواد تائید گردید. نتیجۀ بدست آمده با یافتههای پژوهش براورمن (۲۰۰۱)، بنسون و لفرت (۱۹۹۸)، زانس و همکاران (۱۹۹۳)، میدل میس (۲۰۰۵)، بنارد و مارشال (۲۰۰۱)، داجن و مایکل شی ۲۰۰۰، ترجمه رنجگر (۱۳۸۳)، زرین کلک (۱۳۸۹)، راتر (۱۹۹۹)؛ لوتار و همکاران ( ۲۰۰۰)، همخوانی دارد. این پژوهشها نشان دادند همپوشی قابل توجهی بین تاب آوری و پیشگیری از رفتارهای پرخطری چون سوء مصرف مواد وجود دارد همچنین افزایش تاب آوری باعث کاهش رفتارهای پرخطر میشود. برنامههای مبتنی بر تاب آوری امروزه در بسیاری از زمینهها مانند پیشرفت تحصیلی، جلوگیری از بزهکاری و سوء استفادههای جنسی و پیشگیری از سوء مصرف مواد مورد استفاده قرار میگیرند. هرچند تاب آوری روی موضوعات گسترده تری مانند سازگاری و انطباق متمرکز است ولی میتوان به عنوان یک عامل بازدارنده در پیشگیری از اعتیاد مورد استفاده قرار گیرد. آموزش مهارت های ارتباطی، مهارت های تصمیم گیری و مراحل حل مسأله، مهارت های مهار اضطراب و تنیدگی، باعث می شود که افراد تعارض های خود با همسالان را به طریق سازنده ای حل کنند، توانایی مهار تکانه و برانگیختگی در آنها افزایش می یابد و افزایش مهارت های مقابله ای در آنان باعث کاهش تمایل به استفاده از مواد مخدر و پیشگیری از مصرف مواد مخدر می شود. از آنجا که یکی از مؤلفه های تاب آوری، خودکارآمدی است، گرم بوسکی، پاتریک، دینر، دورهام، برسفورد، کای و همکاران[۱۵۸](۱۹۹۳) در تحقیقات خود دریافتند که بر خلاف افراد با خودکارآمدی کم، افراد با انتظارات خودکارآمدی زیاد بیشتر احتمال دارد که رفتارهای خود تخریبی (مثل استعمال دخانیات و مشروبات الکلی) را متوقف کنند. بروک، نومورا و کوهن[۱۵۹](۱۹۸۹)، طی پژوهشی در زمینه عوامل محافظتی و خطرزا در نوجوانان برای مصرف الکل و مواد مخدر، دریافتند که جهت گیری پیشرفت، تأثیر محافظتی دارد که می تواند اثرات مصرف مواد توسط همسالان را تعدیل نماید. آموزش تاب آوری با ۹۵ درصد اطمینان(۰۰۱/۰= p) به طور معنی داری باعث افزایش میزان تاب آوری در دانش آموزان دختر میشود. بنابراین پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش تاب آوری بر افزایش میزان تاب آوری تائید گردید. نتایج بدست آمده در این پژوهش با یافتههای نیل و دیاس[۱۶۰](۲۰۰۱)؛ هامیل[۱۶۱](۲۰۰۳)؛ استنسما و همکاران (۲۰۰۷)؛ کاوه (۱۳۸۸) همخوانی دارد. برنامه افزایش تاب آوری باعث میشود که افراد راهبردها و مهارتهای رویارویی با رویدادهای ناخوشایند زندگی را فراگیرند. بنابراین تاب آوری به عنوان یک عامل محافظتی به مانند نوعی واکسیناسیون عمل میکند. افراد با تاب آوری بالا از راهبردهای مقابلهای مؤثری در برخورد با مسائل زندگی استفاده مینمایند و نگاه آنها به مشکلات به گونهای است که در نظر آنها مشکلات به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد میباشد. (کاوه، ۱۳۸۸) تاب آوری می تواند از طریق تقویت حرمت خود به عنوان مکانیسم واسطه ای به انطباق پذیری مثبت منتهی شود، و علاوه بر این، بسیاری دیگر از تبیین ها، یادآوری می کنند که در صورت ضعف سازه تاب آوری، حرمت خود تضعیف، و فرایند مقابله با تجربه های منفی، ناکارآمد می شوند. بنارد (۱۹۹۱) تشویق کودکان به مشارکت کردن را یکی از عوامل مهم افزایش تاب آوری در آنها دانسته است. در خانوادهای که کارکرد ایفای نقش به خوبی اعمال میگردد، اعضاء از مشارکت خوبی برخوردارند، وقتی به اعضاء مسئولیت ایفای نقش داده میشود، پیامی که داده میشود این است که آنها ارزشمندند و قادرند به عنوان یک عضو خانواده در امور مشارکت نمایند. مشارکت باعث میشود که اعتماد به نفس و عزت نفس افزایش یابد و در نتیجه باعث رشد تاب آوری فرزندان شود. (به نقل از خداجوی، آقابخشی، رفیعی، عسگری، بیان معمار، عبدی زرین،۱۳۹۰). کوهن، فردریکسون، برون، میکلز و کانوی[۱۶۲] (۲۰۰۹) با بررسی دانش آموزان نشان داده اند که هیجان های مثبت، افزایش تاب آوری و رضایت از زندگی را پیش بینی میکند. ۳-۵ محدودیت ها این پژوهش در نمونه کوچکی از دانش آموزان مقطع راهنمایی به اجرا در آمد. در این پژوهش به دلیل محدود بودن امکانات، امکان همتا کردن شرکت کنندگان گروه آزمایش و کنترل از نظر سطح کیفیت زندگی و رفتارهای پرخطر وجود نداشت. این پژوهش محدود به شهر همدان بود. این پژوهش فقط بر روی دانش آموزان دختر انجام شده و نتایج آن برای گروه های تحصیلی و سنی دیگر قابل تعمیم نیست. همچنین به دلیل کمبود وقت، امکان مطالعات پیگیری در مورد ثبات نتایج تحقیق در دانش آموزان وجود نداشت. ۴-۵ پیشنهادات پژوهشی در تحقیقات آتی از حجم نمونه بزرگتر استفاده شود. برای رفع محدودیت جامعه آماری به شهر همدان، پژوهشی مشابه با پژوهش حاضر در دیگر شهرها و استان ها انجام شود و نتایج آن با نتایج پژوهش حاضر مقایسه گردد. پرسشنامه های کاملاً استاندارد شده با شرایط جامعه دانش آموزان در رابطه با کیفیت زندگی طراحی و تدوین گردد. جهت رفع محدودیت تحقیق به نمونه های مقطع راهنمایی (متوسطه سوم) پژوهشی مشابه با این تحقیق در سایر مقاطع تحصیلی انجام شود. ۵-۵ پیشنهادات کاربردی آموزش های مبتنی بر تاب آوری به دانش آموزان برای کاهش رفتارهای پرخطر توسط مشاورین ارائه شوند. آموزش های مبتنی بر تاب آوری در مداس برای افزایش کیفیت زندگی دانش آموزان ارائه شوند. توجه بیشتر به رفتارهای پرخطر در دانش آموزان و گنجانیدن مطالب آموزشی در کتاب های درسی و ارتباط بیشتر با پدران و مادران پیشنهاد میشود. پیشنهاد می شود” برنامه آموزش مولفه های تاب آوری” با برنامه های آموزشی دیگر مورد مقایسه قرار گیرد تا اثربخشی آن نسبت به برنامه های دیگر مشخص شود. پیشنهاد می شود در صورت وجود امکانات این پژوهش در نمونه های بزرگتر و مناطق و شهرهای مختلف اجرا شود تا امکان تعمیم آن به جوامع مختلف وجود داشته باشد. همچنین پیشنهاد می شود بعد از اجرای برنامه به فواصل زمانی شش ماه، یک سال و دوسال مطالعات پیگیری انجام شود تا میزان ثبات نتایج تحقیق مورد بررسی قرار گیرد. منابع
AST آسپاراتات آمینو ترانسفرازAST[3] که نام دیگر آن [۴]SGOTاست، آنزیمی است که در قلب و کبد و عضله وجود دارد اما بیشتر در کبد یافت می شود. این آنزیم در صورت صدمه به غشاء سلولهای کبدی و در اثر افزایش نفوذپذیری آن ها به مقدار زیادی در خون افزایش می یابد. ASTدر ارزیابی کبدی، التهاب کبدی ، نکروز کبدی، کبد چرب ، انسداد کبدی و سیروز کبدی مورد استفاده قرار می گیرد. ALT آلانین آمینوترانسفراز[۵] ALT که نام دیگر آن SGPT [۶] است، یک آنزیم مهم کبدی است که در قلب و عضله اسکلتی نیز تولید می شود اما بیشترین مقدار آن در کبد سنتز می شود. کاتالیز تولید اسید های آمینه کار اصلیALT است. این آنزیم برای شناسائی و تشخیص بیماری های کبدی، کنترل داروهای سمی در کبد، سیروز کبدی، کبد چرب، انسداد کبدی، هپاتیت، نکروز کبدی، التهاب کبدی و کم خونی کبد استفاده می شود. ALTبیومارکر بسیار حساس صدمه به کبد است و برای تشخیص تخریب هپاتوسیت های کبد به کار می رود. ALP آلکالین فسفاتازALP[7] آنزیمی است که منشأ تولید آن کبد، کلیه و استخوان است. سلول های کبدی این آنزیم را تولید کرده و سپس به سطح کانالیکول های هپاتوسیت ها متصل می شود. کبد بیش از هر عضو دیگری این آنزیم را تولید می کند. در آسیب های کبدی و بسته شدن مجراهای صفراوی سنتز این آنزیم زیاد شده و اسیدهای صفراوی قطعاتی از غشاء کانالیکول های سلول های کبدی را همراه با آنزیم های متصل به آن ها را می شکند که این منجر به افزایش میزانALPمی شود. در کبد چرب، سیروز کبدی و انسداد کبد، این آنزیم افزایش می یابد. GGT گاماگلوتامیل ترانسفراز[۸]GGT که نام دیگر این آنزیم ترانس پپتیداز است در انتقال آمینو اسیدها در بین غشاء سلولی درگیر می شود و در سطح تمام سلولها وجود دارد. صرف نظر از این که کلیه این آنزیم را دارد، کبد به عنوان منبع آنزیمیGGT است که به طور طبیعی این آنزیم در سرم یافت می شود، مردان مقادیر بیشتری از این آنزیم را دارند. آزمایش GGT برای بررسی بیماری های کبدی، کلیوی، رشد استخوانی و بیماری های عضلانی اسکلتی و ورزش سخت و شدید و مسمومیت ناشی ازالکل استفاده می شود. آلبومین آلبومین یکی از مهم ترین پروتین های پلاسما بوده و جزء پروتین هایی است که گلیکوزیله نمی شود. آلبومین در کبد ساخته می شود و در نگهداری فشار اسمزی وحمل هورمون های مانند تیروئید و حمل اسیدهای چرب و بیلی روبین کنژوگه نقش مهمی دارد و بیشتر داروها توسط آلبومین در خون گردش می کند. همچنین آلبومین به عنوان یک مخزن متحرک اسیدهای آمینه برای تشکیل پروتین های گوناگون عمل می کند. در بیماری های کبدی، سوء تغذیه و بیماری های کلیوی، میزان آلبومین کاهش می یابد. بیلی روبین سرم بیلی روبین که یکی از پیگمان های زرد رنگ صفرا است، از تجزیه و شکستن طبیعی هموگلوبین موجود در گلبول های قرمز حاصل می شود. بیلی روبین حاصله در سلول های کبدی توسط آنزیم گلوکورونیل ترانسفراز با اسید گلوکورنیک کنژوگه شده و به صورت محلول در آب در می آید و دفع می شود. افزایش بیلی روبین باعث یرقان یا زردی می شود. در آسیب ها و بیماری های کبدی، انسداد مجاری صفراوی، تورم کبدی، سیروز کبدی، هپاتیت و یرقان نوزادان افزایش می یابد. فصل دوم مبانی نظری و پیشینه پژوهش ۲-۱- مقدمه شیوع چاقی و اضافه وزن در سراسر جهان در حال افزایش است، مقایسه آمار سالهای۸۰- ۱۹۷۶ با سالهای ۲۰۰۰-۱۹۹۹ نشان داده که شیوع اضافه وزن(BMI25-29.9kg/m2) از ۴۶% به ۵/۶۴% رسیده است، همچنیین این مقایسه نشان می دهد که شیوع چاقی(BMI) دو برابر شده است. همه گیر شدن چاقی به کشور خاصی مربوط نمی شود بلکه مربوط به سراسر جهان است و این شامل کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و ثروتمند نیز می شود. چاقی و اضافه وزن دلایل زیادی دارند که شامل دلایل ژنتیکی، متابولیکی، رفتاری و محیطی می شوند. افزایش سریع شیوع چاقی و اضافه وزن به تاثیر غالب فاکتورهای رفتاری و محیطی نسبت به تغییرات بیولوژیکی اشاره دارد(Malnick and Knobler,2006,565-579). در سال ۱۹۸۰ لودیگ[۹] و همکاران پیشامد های بافت شناسی و کلینیکی که بوسیله تجمع چربی در کبد مشخص می شوند و در بیماری کبدی پیشرفته به اوج خود می رسند را تشریح کردند، و بیان کردند که این بیماری محصول تغییرات متابولیسم سوبسترا است و چاقی در آن یک مولفه بیماریزای اصلی است. به استثناء مواردیکه به مصرف زیاد از حد الکل مربوط می شوند، ته نشست چربی در کبد ممکن است مجزا(چربی کبد خالص یا التهاب) یا با درجه ای متغییر از فیبروز و التهاب بر اثر نکروز که نهایتا به فیبروز پیشرفته، سیروز کبد و سرطان هپاتوسلولار می انجامد در ارتباط باشد. در ۲۰ سال گذشته مطالعات بسیار زیادی در زمینه ارتباط چاقی با بیماریهای کبدی انجام شده است و نشان داده اند که چاقی ممکن است به طور قطعی یک فاکتور خطر بیماری کبدی که احتیاج به ملاحظات دقیق دارد باشد. مطالعات منتشر شده نشان می دهند که ارتباط چاقی با بیماریهای کبدی قابل توجه است(Marchesini et al,2008,574-580). مشخص شده است که در افراد چاق احتمال مختل شدن عملکرد کبد بسیار زیاد است. جهت بهبودی مجدد عملکرد کبد روش های دارویی و غیر دارویی زیادی وجود دارند، یکی از روش های غیر دارویی انجام منظم تمرینات ورزشی است. اگرچه مطالعات نشان داده اند که تمرینات ورزشی هوازی می توانند در بهتر کردن عملکرد کبد تاثیر گذار باشند، بعضی از پژوهشگران از نقش تمرینات مقاومتی نیز در این زمینه حمایت کرده اند. در این فصل ادبیات نظری، پیشینه و مکانیسمهای ارتباط چاقی با عملکرد کبدی در بخش اول و در بخش دوم تاثیر انواع مداخلات غیر دارویی روی عملکرد کبد بازبینی و مرور می شوند. ۲-۲- بخش اول: مبانی نظری پژوهش ۲-۲-۱- ارتباط چاقی و اضافه وزن با مرگ ومیر ارتباط مستقیم بین چاقی و چندین بیماری شامل دیابت، فشار خون بالا، دیسلیپیدمیا[۱۰]، و بیماری کم خونی قلب بخوبی مشخص شده است. علی رغم این، ارتباط بین وزن بدن و همه دلایل مرگ و میر جای بحث زیادی دارد. درجه خیلی زیاد چاقی(BMI) به نظر می رسد که با افزایش میزان مرگ ومیر در ارتباط باشد اما ارتباط بین درجات متوسط اضافه وزن و مرگ ومیر توضیح داده نشده اند. اطلاعات اولیه از مطالعات آماری بیشتر از چهار میلیون نفر زن و مرد نشان داده که ارتباط مستقیم مثبتی بین وزن بدن و میزان مرگ ومیر وجود دارد. مطالعات پس آیند[۱۱] افزایش خطر مرگ ومیر را بر اثر چاقی تایید کرده اند اما یک ارتباطU شکل را بین وزن بدن و مرگ ومیر یافته اند. انجمن سرطان آمریکا ارتباط قوی بین لاغری و مرگ ومیر را بر اثر سرطان، مخصوصا در گروه سیگاری در مقایسه با غیر سیگاریها گزارش کرده اند. در دانشگاه هاروارد در یک مطالعه گروهی آینده نگر که در بین ۱۹۰۰۰ مرد میان سال انجام شد، گزارش شده که ارتباط بین BMI و مرگ و میر بعد از تطبیق براساس سن، سیگار کشیدن و فعالیت بدنی U شکل است. با این وجود بعد از حذف افرادیکه سیگار زیاد می کشیدند و آنهایکه در پنج سال اول پیگیری مردند شواهدی برای افزایش مرگ ومیر در افرادیکه شاخص توده بدنی شان کمتر از ۲۲ بود و افرادیکه وزنشان ۲۰% زیر میانگین بود گزارش نشد(Malnick and Knobler,2006,565-597). ۲-۲-۲- بیماری کبدی در افراد چاق در تکنیک اولتراسوند، کبد روشن و افزایش سطوح آنزیمهای کبدی] آلانین آمینو ترانسفراز(ALT)، آسپارتات آمینو ترانسفراز(AST) یا گاما گلوتامیل ترانسفراز(GGT)[ علامتی از طیف کاملی از NAFLD هستند. افرادیکه چنین نتایجی از تست کبدی را نشان می دهند معمولا چاق هستند و درجه شیوع آنها به طور فزاینده ای با افزایش BMI افزایش می یابد. در نمونه برداری از کبد مشخص شده است که آزمودنیهای چاق که تغییرات متوسط تا شدید را در چربی کبدی، لیژ گرانولوماس[۱۲]، نکروز مرکزی یا التهاب پارانشیم را داشتند به طور معنی داری نسبت به دیگر بیماران که این تغییرات را نداشتند چاق تر بودند. در مطالعه دوینسوس[۱۳] وهمکاران گزارش شده است که احتمال کبد چرب در افرادیکه متناسب هستند۱۵-۱۰% است همچنین آنها گزارش کردند که این احتمال در آزمودنیهای چاق که الکل زیاد نمی نوشند بیشتر از ۷۶% درصد است. در مقایسه با گروه کنترل خطر ستیتوسیس ۶/۴ بار در افراد چاق بیشتر است. با این وجود در مطالعه ای دیگر مشخص شده که شیوع ستیتوسیس در آزمودنیهای که آنزیمهای کبدی در آنها بالا بود با آزمودنیهای که سطوح آنزیم کبدی در آنها پایین بود متفاوت نبوده است. تفاوتهای زیاد در شیوع ستیتوسیس در افراد وجود دارد. در پژوهشی که توزیع مقدار تریگلیسرید کبدی را با بهره گرفتن از طیف سنجی رزونانس مغناطیس پروتون بررسی کرده است مشخص شده که تقریبا یک سوم افراد ستیتوسیس کبدی دارند و در بیشتر آزمودنیها که ستیتوسیس کبدی داشتند سطوح ALT نرمال بود. فراوانی ستیتوسیس کبدی به طور معنی داری برحسب نژاد(۴۵% در هیسپانیک[۱۴]، ۳۳% در سفید پوستان، ۲۴% در سیاه پوستان) و جنسیت(۴۲% در مردان سفید پوست، ۲۴% در زنان سفید پوست) متغییراست. شیوع بالای ستیتوسیس در هیسپانیک ها بواسطه شیوع بالای چاقی و مقاومت به انسولین است. در مردمان مشرق زمین(مردم کره) شیوع کبد چرب(۶/۲۱% در مردان و ۲/۱۱% در زنان) گزارش شده است، این آمار مشابه کشورهای توسعه یافته است. کبد چرب با درجه چاقی تغییر می کند و در مطالعات طولی مشخص شده که حتی تغییرات کم در وزن بدن(۵/۲-۳/۱kg) با مشاهده یا عدم مشاهده ستیتوسیس با بهره گرفتن از تکنیک اولترا سونوگرافیک همبستگی دارد. در مقایسه با اولتراسونوگرافی حساسیت ALT جهت تشخیص NAFLD کمتر است. در یک مطالعه متقاطع یک نمونه کوچک از ملت اسرائیل، شیوع ستیتوسیس ۳۰% بوده اما حساسیت ALT فقط ۲/۸% بوده است با این وجود دوباره تاکید می شود که چاقی شکمی یکی از فاکتورهای پیشگویی کننده NAFLD است. علاوه براین، افزایش آنزیمهای کبدی دلیل معمول مراجعه ویژه بیشتر افراد به پزشک است. اگر چه ارتباط بین شدت بیماری کبدی وسطوح بالای آنزیمها به روشنی مستند نشده است. افزایش شاخص های بیوشیمیایی خیلی حساس در افرادیکه ستیتوسیس کبدی دارند در بین نژادهای مختلف متفاوت است و اخیرا به عنوان علایمی جایگزین برای آسیب کبدی استفاده می شود. در بزرگسالان(۱۷ سال به بالا) افزایش ALT یا AST با منشاء مشخص شده (تقریبا ۸% در نمونه های ۱۵۰۰۰ نفری) به طور معنی داری با BMI بالا و محیط دور کمر زیاد به علاوه ویژگی های سندرم متابولیک مطابق با نقش اصلی آدیپوسیتی در پاتوژنز بیماری کبدی همبستگی دارد. در جوامع یکسان، تناسب فعالیت افزایش ALT بواسطه اضافه وزن و چاقی۶۵% ارزیابی شده است و آدیپوسیتی مرکزی که با بهره گرفتن از نسبت دور کمر به دور لگن بدست آمده تعیین کننده اصلی ارتباط اضافه وزن با افزایش فعالیت ALT سرم است. همچنین سترانجز[۱۵] و همکاران نقش مستقل طول شکم را که یک مقیاس چاقی مرکزی است به عنوان پیشگویی کننده افزایش سطوحALT وGGT تایید کرده اند. در مطالعه ای گروهی که در ایتالیا انجام شد نزدیک به ۸۰۰ آزمودنی چاق که به کلینیکهای چاقی وابسته به پزشکی مراجعه کرده بودند، سطوح افزایش یافته آنزیمهای کبدی گزارش شده است. همچنین در این بررسی گزارش شده که میانگینAST وALT با افزایش درجه چاقی افزایش می یابند، همچنین افزایش BMI با افزایش شیوع بالا بودن آنزیمهای کبدی همراه بوده است(شکل۲-۱). همچنین وجود مقاومت به انسولین پیشگویی خوبی برای افزایش سطوح آنزیمی است و این نقش مقاومت به انسولین را در NAFLD و این مفهوم را که NAFLD در اثر تغییرات ایجاد شده در کبد بر اثر سندرم مقاومت به انسولین(متابولیک) ایجاد می شود را تایید می کند. در یک گروه ژاپنی که سابقه آسیب کبدی نداشتند افزایش وزن مقدم تر از افزایش سطوح آمینو ترانسفرازها و پیدایش خصوصیات مرتبط با مقاومت به انسولین بوده است واین از نقش توده چربی در بیماری کبدی که منشاء متابولیک دارد حمایت می کند(Marchesini et al,2008,574-580). شکل(۲-۱). شیوع AST، ALT و GGT در سطوح مختلف BMI. میانگین AST و ALT با افزایش کلاس چاقی افزایش می یابد و میانگین از حدود نرمال در ۲۱% موارد و در ۱۰% موارد به ترتیب بیشتر است. اما BMI زیاد تر با افزایش شیوع سطوح آنزیمی کبدی همراه است. اهمیت بیماری کبدی در چاقی به مراحل آغازین NAFLD محدود نمی شود، بیماریهای سیروز و هپاتیت C کبدی نیز با چاقی در ارتباط هستند. در یک آنالیز ویژه گزارش شده که بیماری سیروز کبدی که منجر به مرگ و یا بستری می شود در افراد چاق ودارای اضافه وزن معمول تر است. در میان افرادیکه الکل مصرف نمی کنند ارتباط قوی بین چاقی یا اضافه وزن با سیروز مرتبط به مرگ یا بستری وجود دارد. نهایتا افزایش سطوح آنزیمهای کبدی و ستیتوسیس همچنین در آزمودنیهای خیلی چاق که تحت کنترل جراحی باریاتریک[۱۶] قرار گرفته اند معمول است. این افراد گروه مهمی را تشکیل می دهند به خاطر اینکه نمونه برداری کبدی می تواند به آسانی در عمل جراحی بدست آید. مارسیو[۱۷] و همکاران ارزیابی سیستماتیک هیستولوژیکی کبدی را در بیشتر از ۵۰۰ آزمودنی که تحت عمل جراحی باریاتریک قرار گرفته اند را گزارش کردند. در ۸۶% آنها ستیتوسیس مشاهده شد و ۷۴% فیبروز والتهاب ملایم، NASH 24% ودر دو درصد سیروز غیر منتظره گزارش شد. خطر سیتوسیس به طور سیستماتیک با افزایش اجزای سندرم متابولیک افزایش می یابد و بیمارانیکه دیابت دارند یا تحمل گلوکز در آنها ضعیف است خطر فیبروز در آنها هفت برابر بیشتر است. دیکسون[۱۸] وهمکاران در مقاله مروری که ۱۲ مطالعه مقطعی و مشاهده ای را بررسی کرده اند، ۱۶۲۰آزمودنی را که شدیدا” چاق بودند جمع بندی کردند و گزارش دادند که ستیتوسیس یه طور جامعی در افراد خیلی چاق بیشتر است. همچنین آنها گزارش دادند که در حالیکه سطوحAST با NASH و فیبروز پیشرفته مرتبط بوده در اکثریت بیماران که فیبروز پیشرفته و یا NASH داشتند AST نرمال بوده است(Marchesini et al,2008,574-580). ۲-۲-۳- پاتوژنز بیماری کبدی متابولیک بافت آدیپوس، برای مثال فنوتیپ چاقی مرکزی (بالا تنه) با افزایش چربی احشایی در ارتباط است و عامل اصلی بیماری NAFLD است. تجمع چربی کبد تا اندازه زیادی به اسیدهای چرب آزاد در گردش از حوضچه بافت آدیپوس بستگی دارد. بافت چربی احشایی پتانسیل لیپوژنیک بالاتری نسبت به بافت آدیپوس زیر جلدی که فراوان تر است دارد و رهایش اسیدهای چرب آزاد از چربی احشایی مستقیما به گردش خون پورتال وارد می شود که یکی از مکانیسمهای آسیب کبدی است(شکل۲-۲). مطالعات مبنی بر طیف سنجی رزونانس مغناطیس پروتون نشان داده اند که مقدار چربی های داخل سلولهای کبدی به ازای هر ۱% افزایش در بافت آدیپوس زیر جلدی و یا بافت آدیپوس کل، تقریبا ۲۰% افزایش می یابد. اما به ازای هر ۱% افزایش در بافت آدیپوس داخل شکمی دوبرابر می شوند. این توضیح می دهد که چرا تغییرات نسبتا کم در بافت چربی احشایی(در غیاب افزایشBMI) ممکن است که باعث ستیتوزیس[۱۹] شود. تجمع تریگلیسریدها در هپاتوسایتها در نتیجه افزایش ریزش درونی FFA و لیپوژنز مجدد[۲۰] است. با بهره گرفتن از تکنیک های ایزوتوپ پایدار بررسی شده است که در حضور ستیتوسیس ۵۹% تریگلیسریدهای موجود در کبد از دوباره به جریان افتادن از بافت آدیپوس،۲۶% از لیپوژنز مجدد از کربوهیدراتهای غذایی(این مقدار بیشتر از مقداری است که در آزمودنیهای نرمال گزارش شده است) و ۱۵% نیز از چربی های غذایی ناشی می شوند. در بعضی از موارد ستیتوسیس منجر به لیپوتاکسیستی[۲۱] می شود که آن هم باعث آپوپتوز[۲۲]، نکروز، تولید استرس اکسیداتیو و التهاب می شود. آسیب کبد مزمن باعث فعال کردن پاسخهای فیبروژنیک می شوند که نهایتا باعث بیماری کبد مرحله آخر[۲۳] می شوند. افزایش غلظت FFA در عوض ممکن است که مسول مقاومت به انسولین در بافت عضله باشد، در حالیکه در بافت آدیپوس مقاومت به انسولین بیشتر از توقف لیپولیز که توسط انسولین میانجیگری می شود جلوگیری می کند. توالی رخدادها و میانجیگرهای پیوند دهنده چربی احشایی به مقاومت به انسولین و پیشرفت بیماری کبدی شناخته نشده اند. بافت آدیپوس یک اندام درون ریز است و بیشتر از ۱۰۰ فاکتور که توسط این بافت ترشح می شوند و پتانسیل بالای جهت ایجاد لیپوتاکسیسیتی دارند شناسایی شده اند. افزایش این فاکتورها(به استثناء آدیپونکتین) با افزایش توده چربی احشایی افزایش می یابد. التهاب مزمن که توسط نفوذ بافت آدیپوس بوسیله ماکروفاژها، استرس شبکه آندوپلاسمیک، استرس اکسداتیو مشخص می شوند نقش جداگانه دارند. در مدلهای حیوانیNAFLD پیشنهاد شده است که اسیدهای چرب اما نه تریگلیسریدها در هپاتوسیتها باعث پیشرفت آسیب هپاتوسلولار می شوند. با این وجود مسئله کلیدی فاکتورهای که باعث پیشرفت ستیتوسیس خالص به NASH و فیبروز می شوند هنوز حل نشده است(Marchesini et al,2008,574-580). شکل(۲-۲). تریگلیسریدهای کبدی از FFA جمع شده در کبد که از بافت آدیپوس(مثال بافت آدیپوس احشایی) یا از شیلومیکرونهای باقی مانده از لیپیدهای غذایی ویا از لیپوژنز مجدد از کربوهیدراتهای جذب شده ناشی می شوند منشاء می گیرند.CHO:کربوهیدرات LPL: لیپوپروتیئن لیپاز DNL: لیپوژنز مجدد HSL: لیپاز حساس به هورمون کبدی TG: ترگلیسرید VLDL: لیپوپروتیئن خیلی کم چگال ۲-۲-۴- تمرینات مقاومتی به عنوان روش درمانی چاقی شمولیت تمرینات مقاومتی به عنوان بخش مکمل برنامه های تمرین درمانی توسط انجمن قلب آمریکا[۲۴]، دانشکده آمریکایی طب ورزشی[۲۵] و انجمن دیابت آمریکا[۲۶] توصیه شده است، درحالیکه این توصیه ها عمدتا بر پایه اثرات تمرینات مقاومتی روی قدرت عضلانی است، مطالعات مقطعی نشان داده اند که توده عضله به طرز معکوسی با همه دلایل مرگ ومیر و شیوع سندرم متابولیک مستقل از سطح آمادگی قلبی تنفسی در ارتباط است. افزایش سن با کاهش توده عضلانی و کیفیت متابولکی عضله اسکلتی همراه است، سارکوپنیا[۲۷] (کاهش توده عضله) که با افزایش سن همبستگی دارد دلیل اصلی ضعف عضلانی در افراد مسن است و این وضعیت منجر به افزایش خطر پیشرفت مقاومت به انسولین مرتبط با چاقی و دیابت نوع دو می شود. پژوهشها از استفاده و نفع تمرینات مقاومتی در جلوگیری از کاهش توده عضله اسکلتی مرتبط با سن(که تقریبا۴۶/۰ کیلوگرم عضله در سال از دهه ۵۰ سالگی به بعد است)حمایت می کنند. شواهد قوی وجود دارد که عضله شکل پذیری و قابلیت هایپرتروفی را حتی در دهه دهم زندگی نیز حفظ می کند. با این وجود شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد قدرت عضله و اثراتش روی ترکیب بدن و فاکتورهای خطر متابولیکی ممکن است نسبت به توده عضله اهمیت بیشتری داشته باشد. براین اساس اصطلاح دیناپنیا[۲۸] در برابر توصیف قدرت عضله در افزایش سن پیشنهاد شده است. تعدادی از فاکتورهای عصبی ممکن است که با کاهش قدرت عضله مرتبط با سن در ارتباط باشند اما همچنین تغییرات در خصوصیات انقباضی نیز مطرح شده اند. عضله اسکلتی اندام هدف متابولیک اصلی برای مصرف گلوکز و تریگلیسرید است و آن عامل تعیین کننده اصلی میزان متابولیکی استراحتی است. نتایج بالقوه کاهش توده عضله اسکلتی مرتبط با سن مختلف هستند و شامل کاهش توده عضله و توان آن، کاهش میزان متابولیک استراحتی، کاهش ظرفیت اکسایش چربی و افزایش آدیپوسیتی شکمی است. با افزایش آدیپوسیتی برداشت گلوکز وابسته به انسولین در عضله اسکلتی در بیماران مسن کاهش می یابد. شواهد نشان داده اند که حفظ توده عضلانی ممکن است که فاکتورهای خطر متابولیک را مثل چاقی، دیسلپیدمیا، بیماری دیابت نوع دو مرتبط با بیماری قلبی عروقی را کاهش دهد. علی رغم این حقیقت که توده عضلانی با پروفایل متابولیکی مطلوبی همراه است یک مطالعه گزارش کرده است که توده عضله بیشتر می تواند با اختلالات متابولیکی در زنان چاق مرتبط باشد. مکانیسمهای احتمالی ممکن است شامل افزایش غلظت آندروژنهای آزاد وابسته به کاهش سطوح[۲۹]SHBG که یک پروتئین با اثر کم بواسطه افزایش متابولیسم لیپد است و تغییرات در سطح مویرگی عضله و ترکیب تار بواسطه آدیپوسیتی احشایی باشد. اکثرا” توصیه های درمان ویا جلوگیری از اضافه وزن و چاقی از طریق فعالیت بدنی روی تمرینات استقامتی هوازی تمرکز کرده اند، داده های پژوهشی نشان می دهند که تمرینات مقاومتی ممکن است اثری جایگزین در تعدیل فاکتورهای خطر متابولیک داشته باشند(Strasser and Schobersberger,2011,1-10). ۲-۲-۵- تمرینات مقاومتی و متابولیسم در تمرین مقاومتی که اغلب تمرینات با وزنه یا قدرتی نیز نامیده می شوند عضلات برخلاف یک مقاومت که بار خوانده می شود کار می کنند. تمرین مقاومتی به عنوان جایگزین تمرینات هوازی مورد ملاحظه هستند که باعث بهبود قدرت عضلانی، توده عضله و کنترل متابولیک می شوند. همچنین این تمرینات موثر وایمن هستند و تقاضای قلبی تنفسی کمتری دارند و بنابراین ممکن است که بیشتر بیماران توانایی انجام این تمرینات را داشته باشند. شواهدی که تمرین مقاومتی می تواند ترکیب بدن را بهبود بخشد در حال افزایش هستند و توسط دانشکده آمریکایی طب ورزش، انجمن قلب آمریکا به عنوان بخش متمم هر برنامه ورزشی توصیه می شوند. در مطالعه ای که تمرینات هوازی را با تمرینات مقاومتی مقایسه کرده است گزارش شده که تمرینات باوزنه باعث افزایش توده بدون چربی بیشتری می شوند. افزایش توده عضله ممکن است که باعث بهبود حساسیت انسولین بوسیله افزایش قابلیت دسترسی سطح ذخیره گلوکز می شود، از این طریق مقدار انسولین مورد نیاز جهت حفظ تحمل گلوکز نرمال کاهش می یابد. افزایش توده عضله ممکن است که همچنین اکسایش چربی را بواسطه افزایش در تعداد میتوکندری بهبود بخشد. نشان داده شده که تمرین مقاومتی نسبت تبادل تنفسی[۳۰](RER) را بعد از تمرین کاهش می دهد و این نشان دهنده افزایش اکسایش چربی است. این کاهش در RER در ساعات آخر بعد از یک جلسه تمرین منفرد مقاومتی گزارش شده است. این تغییری را از اکسایش کربوهیدرات بسوی اکسایش چربی در جریان دوره بعد از تمرین بیان می کند. افزایش اکسایش چربی به عنوان یک پاسخ حاد به تمرین مقاومتی مشاهده شده است واین موضوع از طریق صرفه جویی در گلوکز جهت دوباره پرکردن ذخایر گلیکوژن انجام می شود و در نتیجه اسیدهای چرب سوبسترای اصلی فراهمی انرژی بعد از تمرین مقاومتی هستند. همچنین تمرینات مقاومتی شدید می توانند نه فقط به خاطر هزینه کالریک مستقیم فعالیت و افزایشVo2 بعد از تمرین اما به خاطر اکسایش چربی بیشتر بعد از تمرین در کنترل وزن مفید باشند. مشخص شده که هزینه انرژی به مدت طولانی(۳۸ساعت) بعد از یک جلسه تمرین مقاومتی سنگین افزایش می یابد. این نتایج پیشنهاد می کنند که انرژی مورد نیاز جهت ریکاوری بعد از تمرینات مقاومتی ممکن است جهت برنامه های کنترل و کاهش وزن کاربرد داشته باشد. در یک دوره ۲۴ ساعته بعد از تمرین متابولیسم۲/۲۱% افزایش می یابد و در دوره ۲۴ ساعت بعدی این افزایش باز/۱۹% است، این تفاوتها معادل افزایش ۴۰۴ کیلوکالری و۳۶۹ کیلو کالری به ترتیب در روز هستند. بعد از تمرین مقدار برداشت اکسیژن بیشتر از سطوحی استراحتی در یک دوره زمانی است. این افزایش پایدار در برداشت اکسیژن بعد از تمرین به عنوان مصرف اکسیژن مازاد بعد از تمرین(EPOC[31]) خوانده می شود که سابقا وام اکسیژن خوانده می شد. در مورد تمرین مقاومتی به نظر می رسد که شدت تمرین در تعیین مدت EPOC خیلی موثر باشد. داده های آماری پیشنهاد می کنند که شدت تمرین اثر بیشتری روی بزرگیEPOC نسبت به مدت تمرین دارد. درتمرینات مقاومتی با شدت بالا و بلند مدت ممکن است دوره ریکاوری طولانی تر شود و این باعث هزینه کالریک بیشتری بعد از تمرین می شود. اما این تمرینات توسط اکثر افراد جامعه نمی توانند انجام شوند. مطالعات نشان داده اند که افزایش پایدار میزان متابولیک بعد از تمرین با شدتهای کمتر از ۵۵% VO2max و کمتر از سه ساعت وجود ندارد. بنابراین تمرین با شدت سبک تا متوسط که توسط مردم عادی انجام می شوند هزینه انرژی مازاد کمتری را در جریان ریکاوری تولید می کند و به نظر می رسد که اثر کمتری در کنترل وزن داشته باشند. سود اینگونه تمرینات برحسب هزینه کالریک تقریبا به طور کامل به دروه تمرین محدود می شود(Kate Hallsworth,2012). پاسخ لیپولیتیک در آدیپوسایتها عملکردی از اثر متقابل بین اثرات مخالف گیرنده های تحریکی بتا آدرنرژیک(B-ARs) و گیرنده های مهاری الفا آدرنرژیک(a-ARs) است که در سلولهای چربی انسان بیان می شوند. کاتکولامینها(آدرنالین، نورآدرنالین و دوپ آمین) هورمونهای هستند که باعث اثر لیپولیتیک در سلولهای چربی انسانها می شوند و لیپولیز را در بافت آدیپوس بوسیله فعل و انفعال متقابل با گیرنده های آلفا و بتا آدرنرژیک تنظیم می کنند. کاتکولامینها لیپولیز را از طریق گیرنده های بتا تحریک می کنند. مطالعاتی که از آدیپوسایتهای ایزوله انسان استفاده کرده اند نشان داده اند که در تحریک بتا آدرنرژیک لیپولیز بوسیله فعال شدن گیرنده های آلفا توسط آدرنالین و نور آدرنالین ضعیف می شود. اثرات مهاری آلفا آدرنرژیک مشخص شده که لیپولیز را در شرایط استراحت تنظیم می کند در حالیکه اثرات تحریکی بتا آدرنرژیک در تنظیم لیپولیز در جریان تمرین اهمیت دارند. در بافت آدیپوس زیر پوست شکمی گیرنده های آدرنرژیک آلفای ضد لیپولیتیک غالب هستند و آدرنالین وابستگی بیشتری به گیرنده های آلفا نسبت به بتا دارد. آدرنالین و نورآدرنالین بلافاصله بعد از تمرین افزایش می یابند و افزایش کاتکولامین ها به احتمال قوی در افزایش لیپولیز سهیم هستند. تمرین مقاومتی احتمالا از طریق فعال کردن لیپولیز، چربی داخل عضلانی را در عضله اسکلتی کم می کند. مشابه لیپولیز در بافت آدیپوس زیرپوستی کاتکولامینها می توانند لیپولیز را در انبارهای چربی داخل عضلانی فعال کنند. تمرینات قدرتی پویا بیش از یک دوره سه ماهه توانایی افزایش لیپولیز را در مردان چاق بوسیله افزایش کارایی بیشتر در تحریک گیرنده های بتا آدرنرژیک دارند. بنابراین تمرینات مقاومتی کوتاه مدت وبلند مدت ممکن است که به جلوگیری از افزایش وزن وبهبود ترکیب بدن بواسطه مکانیسمهای افزایش هزینه انرژی، لیپولیز بافت زیرپوستی شکمی و اکسایش چربی کل بدن کمک کنند. از لحاظ فارماکولوژیک بلوکه کردن گیرنده های الفا با فنتولامین[۳۲] گزارش شده که باعث افزایش لیپولیز ایجاد شده بر اثر تمرین هوازی مخصوصا در آزمودنهای چاق می شود. بلوکه کردن گیرنده های بتا با پروپانولول[۳۳] بعد از تمرین باعث کاهشEPOC می شود. کاتکولامینها اثر لیپولیتیک بیشتری را در سلولهای چربی شکمی نسبت به سلولهای چربی سرینی و رانی دارند این نشان می دهد که لیپیدها به سرعت از ناحیه شکمی در جریان تمرین به حرکت درمی آیند. انجام تمرینات منظم ورزش ممکن است به افزایش لیپولیز در ذخایر چربی شکمی که بیشتر پاتوژنیک هستند کمک کند و فواید سلامتی را افزایش دهد(Kate Hallsworth,2012). ۲-۲-۶- اثرات متابولیک تمرینات مقاومتی ۲-۲-۶-۱ کنترل وزن هزینه انرژی استراحتی و فعالیت با افزایش سن کاهش می یابد، کاهش هزینه انرژی می تواند اثر مخرب بزرگی را روی حفظ وزن داشته باشد. مطالعات روی فواید تمرینات مقاومتی در زمینه کاهش وزن نتایجی درهمی را نشان داده اند. اگر چه روشن است که تمرینات استقامتی هوازی با افزایش هزینه انرژی در جریان یک جلسه تمرین نسبت به تمرینات مقاومتی همراه است برخی مطالعات نشان داده اند که تمرینات مقاومتی منظم در ترفیع کاهش وزن در افراد چاق موثر هستند. تعداد قابل توجهی از مطالعات نشان داده اند که تمرینات مقاومتی با کاهش توده چربی و افزایش همزمان توده بدون چربی همراه است و بنابراین تغییر کمی در وزن کل بدن بوجود می آید و یا تغییری ایجاد نمی شود. تمرینات مقاومتی توده عضله را (دست کم۲-۱کیلوگرم) در مطالعاتی که مدت کافی داشته اند افزایش داده اند. انجام تمرینات مقاومتی به همراه برنامه محدودیت کالری و هوازی با محدودیت کالری و برنامه های استقامتی هوازی مطالعه شده است و گزارش شده که برحسب اثرات نسبی، تمرینات مقاومتی از کاهش توده بدون چربی جلوگیری می کند. همچنین مطالعه ای نشان داد که انجام تمرینات مقاومتی دو بار در هفته می تواند از کاهش توده بدون چربی وابسته به سن همچنین از میزان متابولیک استراحتی که دقیقا با کاهش توده بدون چربی همبستگی دارد جلوگیری کند. تمرینات مقاومتی باعث افزایش میزان متابولیک پایه در نتیجه باز درگردش بیشتر پروتئین عضله می شود. از لحاظ نظری افزایش یک کیلوگرم در توده عضله باعث افزایش میزان متابولیسم پایه (تقریبا ۲۱ کیلو کالری در هر کیلوگرم از عضله جدید) می شود. بنابراین تمرینات مقاومتی وقتی به طور منظم سالها و یا دهه ها انجام شود و حفظ شوند به تفاوتهای مهم کلینیکی در هزینه انرژی روزانه و افزایش چربی وابسته به سن می انجامد. برای مثال، تفاوت پنج کیلوگرم در توده بدون چربی تفاوت۱۰۰کیلوکالری در روز را در هزینه انرژی دارد(برابر با۷/۴ کیلوگرم توده چربی در سال). با این وجود تعدادی از مطالعات نشان داده اند که تمرینات مقاومتی میزان متابولیسم پایه را افزایش خواهند داد، دست کم اگر تمرینات شدت کافی جهت ایجاد افزایش توده بدون چربی را داشته باشند. در یک کارآزمایی کنترلی تصادفی ۳۵ مرد که اضافه وزن داشتند بصورت تصادفی در گروه کنترل و گروه رژیم غذایی و گروه رژیم غذایی و تمرینات استقامتی هوازی یا گروه رژیم غذایی که تمرینات هوازی استقامتی و مقاومتی را انجام می دادند تقسیم شدند. بعد از ۱۲ هفته، کاهش وزن در سه گروه مداخله مشابه هم بود و معنی دار که۶۹%، ۷۸%، و ۹۷% به ترتیب برای کاهش چربی محاسبه شد. این مطالعه پتانسیل تمرینات مقاومتی را در فراهم آوردن یک محرک بی همتا برای چشم پوشی از کاتابولیسم پروتئین پررنگ می کند بنابراین رابطه بین توده بدون چربی و توده چربی پررنگ می شود. تمرین محرک اضافه تری را برای افزایش کاهش وزن در مقایسه با اثراتی که از محدودیت کالری به تنهای حاصل می شود را فراهم نمی کند. رعایت رژیم غذایی همچنین باعث کاهش معنی دار توده بدون چربی می شود. در مطالعه ای دیگر بصورت تصادفی ۲۹ مرد چاق را ۱۶ هفته که شامل سه گروه رژیم غذایی به تنهایی یا ترکیب رژیم غذایی و تمرین مقاومتی(۸۰% یک تکرار بیشینه) ویا تمرینات هوازی استقامتی بودند بررسی کردند. و گزارش شده در حالیکه کاهش وزن(۴/۱۲- کیلوگرم) و بافت آدیپوس کل(۷/۹- کیلوگرم) به طور معنی داری در سه گروه متفاوت بوده توده بدون چربی بعد از تمرین ورزشی حفظ شده است(مستقل از نوع تمرین) در مقایسه با گروه رژیم غذایی به تنهایی(۵/۲-کیلوگرم). یافته های اصلی این مطالعه این بود که محدودیت کالری آمیخته با تمرینات هوازی استقامتی یا مقاومتی باعث افزایش اثر رژیم غذایی به تنهایی روی سطوح انسولین در مردان چاق شده است. در مطالعه دیگر بررسی گردید که آیا افزایش توده بدون چربی و کاهش در توده چربی مطابق ۱۵ هفته و دوبار در هفته تمرینات مقاومتی نظارت شده(در ۸۰%یک تکرار بیشینه) می تواند به مدت شش ماه تمرین نظارت نشده حفظ شود. در همه ۳۹ هفته تمرینات مقاومتی گروه تمرینات ۸۹/۰ کیلوگرم توده بدون چربی بیشتر و۹۸/۰ کیلوگرم توده چربی کمتر و ۶۳/۱% بیشتر در درصد چربی بدن وقتی که با گروه کنترل مقایسه شدند داشتند. یافته ها نشان داد که دوبار در هفته تمرینات مقاومتی نمی تواند منجر به هر گونه کاهش وزن معنی داری شود اما قویا می تواند از افزایش چربی مرتبط با سن سالها جلوگیری کند. همچنین بیان شده که این احتمال وجود دارد که تغییرات مثبت ترکیب بدن که با تمرینات مقاومتی مرتبط هستند در برنامه های تمرین نظارت نشده بعد از اتمام برنامه تمرینی حمایت شده حفظ شوند. در یک مطالعه اخیر یک برنامه هشت هفته ای تمرینات مقاومتی که سه بار در هفته با شدت ۶۰% یک تکرار بیشینه انجام شده تغییرات معنی داری در BMI شرکت کنندگان(۵۸/۰%+) درصد چربی بدن(۰۵/۱۳%-) توده بدون چربی(۰۵/۵%+) و توده چربی(۱۱/۱۲%-) در مقایسه با گروه کنترل گزارش شده است. این مطالعه از ارتباط بین تمرینات مقاومتی و BMI حمایت می کند که توسط افزایش در BMI نشان داده شده است. بنابراین BMI در نسبت دادن خطر بیماری قلب وعروقی بایستی در افرادیکه تمرینات مقاومتی انجام می دهند با احتیاط استفاده شود. اخیرا اثرات شش ماه تمرین مقاومتی با شدت(۵۰% و ۸۰% یک تکرار بیشینه) درباره استرس اکسیداتیو ایجاد شده بر اثر تمرین و سطوح هموسیستین و کلسترول در بزرگسالان مسن دارای وزن نرمال و اضافه وزن ارزیابی شده است. پیشنهاد شده است که استرس اکسیداتیو شرکت کننده قوی در اوایل بیماری قلب وعروق پیشرفته است. در آن مطالعه ۴۹ بزرگسال مسن بوسیلهBMI طبقه بندی شدند و بصورت تصادفی در دو گروه کنترل و یا گروه تمرین مقاومتی قرار داده شدند. یافته ها نشان داد که هیدروپراکسید لیپید[۳۴] و هموسیستین در افرادیکه وزن متناسب و یا اضافه وزن داشتند و در گروه تمرین مقاومتی قرار داشتند در مقایسه با گروه کنترل کمتر بود. تغییرات در قدرت عضله با تغییرات هموسیستین در شش ماه همراه بود در حالیکه تغییر در هیدروپراکسید لیپید با تغییرات در چربی بدن مرتبط بود. این مطالعه نشان داد که تمرین مقاومتی استرس اکسیداتیو وابسته به تمرین و هموسیستین را قطع نظر از آدیپوسیتی کاهش می دهد(Strasser and Schobersberger,2011,1-10). ۲-۲-۶- ۲بافت آدیپوس احشایی بافت آدیپوس یک اندام درون ریز اصلی است که موادی مثل آدیپونکتین، لپتین، رسیستین، فاکتور آلفا نکروز تومور، اینترلوکین-۶ و مهار گر -۱ فعال کننده پلاسمینوژن[۳۵] را که نقش اصلی و مهی را در پاتوژنز سندرم متابولیک بازی می کننند ترشح می کند. چاقی مرکزی مفرط و مخصوصا بافت آدیپوس احشایی با پیشرفت دیسلیپیدیما، فشار خون بالا، مقاومت به انسولین، دیابت نوع دو و بیماری قلبی عروقی پیوند خورده است. افزایش نسبی در چربی بدن با کاهش حساسیت انسولین در افراد چاق و مسن پیوند یافته است. چندین مطالعه کاهش بافت آدیپوس احشایی را بعد از برنامه های تمرین مقاومتی نشان داده اند. تروث[۳۶] و همکاران کاهش معنی داری را در چربی احشایی در مردان و زنان مسن بعد از ۱۶ هفته تمرین مقاومتی مشاهده کردند. در دو مطالعه روس[۳۷] و همکاران کاهش چربی موضعی را بعد از ۱۶ هفته تمرین ترکیب شده با مداخلات غذایی را در مردان چاق میانسال بررسی کردند در مطالعه اول آنها آزمایش هر دوی رژیم غذایی به همراه تمرینات استقامتی هوازی و رژیم غذایی به همراه تمرینات مقاومتی با ۷۰% تا ۸۰% یک تکرار بیشینه کاهشهای مشابهی از چربی احشایی را باعث شدند که از کاهش چربی زیر پوستی کل بدن بیشتر بود. در مطالعه پیگیری آنها اثرات تمرینات استقامتی هوازی ومقاومتی(۷۰% تا ۸۰% یک تکرار بیشینه) را جدا کردند از طریق مقایسه واکنشها به رژیم غذایی به تنهایی. همه گروه ها مقدار معنی داری از چربی کل بدن را کم کردند و هر سه گروه کاهش چربی احشایی معنی دار بیشتری را نسبت به کاهش چربی زیر جلدی کل بدن تجربه کردند. مقدار تغییرات، کاهش۴۰% در بافت چربی در گروه رژیم غذایی به همراه تمرین مقاومتی، ۳۹% در گروه رژیم غذایی به همراه تمرین استقامتی هوازی و ۳۲% کاهش در گروه رژیم غذایی به تنهایی بود. یک مطالعه احتمال ویژگی جنسیت را در کاهش چربی احشایی در پاسخ به تمرینات مقاومتی برجسته کرده است. هانتر[۳۸] وهمکاران زنان و مردان مسن را بعد از ۲۵ هفته تمرین مقاومتی(با ۸۰%-۶۵% یک تکرار بیشینه) مطالعه کردند. نتایج نشان داد که در هر دو جنس به طور معنی داری توده عضله افزایش داشته است و توده چربی کل بدن کاهش یافته است با این وجود زنان همچنین مقدار بافت آدیپوس احشایی و زیر پوستی معنی داری از دست داده اند(به ترتیب۶%- و۱۱%-). در حالیکه در مردان این تغییر دیده نشده است. اگر چه پژوهشهای بیشتری جهت توضیح این پاسخهای احتمالی وابسته به جنس لازم است نوشته جات در دسترس از نفع تمرینات مقاومتی با وبدون تمرینات هوازی استقامتی و با و بدون تغییرات در رژیم غذایی به عنوان یک مداخله موثر در کاهش چاقی شکمی حمایت می کنند. به نظر می رسد که تمرینات مقاومتی پتانسیل کاهش چربی های احشایی ته نشین شده را بوسیله اثرات فوری(در جریان کاهش وزن و یا حفظ وزن) و اثرات تاخیری(در جریان افزایش وزن مجدد ) دارند. نتایج مطالعه دوم Ross و همکاران پیشنهاد می کند که تمرینات مقاومتی با شدت بالا و حجم کم پتانسیل خوبی در حصول کاهش بافت چربی موضعی و کل وقتی که به همراه یک برنامه رژیم محدودیت کالری استفاده شوند دارد. با این وجود تایید این مشاهدات به مطالعه بیشتری نیاز دارد. رویهمرفته شواهد قوی از این اندیشه که بیان می کند تمرینات مقاومتی منظم می تواند به طور موثری ترکیب بدن را در مردان وزنان چاق مستقل از محدودیت غذایی تغییر دهد حمایت می کند. نشان داده شده که تمرینات مقاومتی توده بدون چربی، قدرت عضلانی و میزان متابولیک استراحتی را افزایش می دهند و بافت چربی زیرپوستی و احشایی را در ناحیه شکمی به حرکت در می آورند. همچنین تمرینات مقاومتی استرس اکسیداتیو ایجاد شده بر اثر تمرین و سطوح هموسیستین را در بزرگسالان مسن چاق و دارای اضافه وزن مرتبط با بیماری قلب و عروق کم می کنند. با ملاحظه فواید تمرینات مقاومتی روی ترکیب بدن در زنان و مردان چاق سوال این است که آیا مطالعاتی اثرات تمرین مقاومتی را در نوجوانان چاق ارزیابی کرده اند. اکثریت پژوهشهای تمرین مقاومتی روی بچه ها تا امروز روی اشخاص قبل از بلوغ و امنیت و کارایی این نوع از تمرینات نسبت به فواید سلامتی متابولیک قوی متمرکز شده اند. شواهد کمی وجود دارند که امکان سازگاریهای مرتبط با سلامت متابولیکی را بر اثر تمرینات مقاومتی نظارت شده نشان دهند. با این وجود محدودیتهای روش شناسی در بطن این نوشته جات تعیین تجویز برنامه مقاومتی بهینه را جهت آمادگی متابولیک در بچه ها و نوجوانان و توسعه و استمرار این فواید را مشکل می سازد(Strasser and Schobersberger,2011,1-10). ۲-۲-۷- کاهش خطر متابولیک مطالعات همه گیر شناسی ارتباط قوی چاقی را با بیماری قلب وعروق و دیابت نوع دو نشان داده اند. فاکتورهای خطر القا شده بر اثرچاقی مثل کلسترول پلاسما، افزایش گلوکز پلاسما و افزایش فشار خون خطر بیماری قلبی عروقی را افزایش می دهد و بنابراین اصطلاحا” عوارض متابولیک چاقی نامیده می شوند. شواهد چاپ شده نشان می دهد که خطر بیماری قلب وعروق مرتبط با سندرم متابولیک در افرادیکه مجموعه ای از فاکتورهای خطر منفرد را دارند بسیار بیشتر است. واضح است که بهبود کنترل گلایسیمیک، کاهش توده چربی، بهبود پروفایل لیپیدی خون و کاهش فشار خون فاکتورهای مهمی در کاهش بیماری کرونر قلب در افرادیکه خطر متابولیکی دارند هستند. ۲-۳- بخش دوم: تاثیر انواع مداخلات غیر دارویی روی عملکرد کبد ۲-۳-۱- تاثیر مداخلات تغذیه ای روی عملکرد کبد کبد یکی از بزرگترین اندامهای بدن است که حدودا ۵/۱-۱ کیلوگرم وزن دارد و ۵/۲-۵/۱% از توده خالص بدن را تشکیل می دهد. کبد اندام پیچیده ای است که عملکردهای دفاعی و دفعی و متابولیک و غیره را انجام می دهد. استفاده از چندین تست غربالگری، آشکارسازی ناهنجاریهای کبدی- صفراوی را بهبود می بخشد و به تمایز بیماریهای کلینیکی که مورد شک هستند کمک می کند و شدت بیماری کبدی را تعیین می کنند. تستهای خون مورد استفاده برای ارزیابی آغازین بیماری کبدی شامل اندازه گیری سطوح آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینو ترانسفراز(ALT وAST) و آلکالین فسفات(ALP)، و غیره هستند. الگوی ناهنجاری به طور کلی بیماری هپاتوسلولار را در مقابل بیماری کولستاتیک کبدی[۳۹] نشان می دهد و به تصمیم در مورد مزمن و حاد بودن بیماری واینکه بیماری سیروز و یا بیماری ناتوانی کبدی وجود داشته باشد کمک می کند. سطوح آنزیمهای سرم در بسیاری موارد از دامنه نرمال تا ناهنجاری متوسط در نوسان هستند در موارد نادر مقادیر آنزیمی نیز خیلی افزایش می یابند(Marghoob Hassan et al,2013,280-284).
با توجه به مواردی که در بالا ذکر گردید برای ارزیابی کیفیت در شرایط ایران بایستی مکانیزمهای متناسب با شرایط ایران طراحی شده و درکنار آن زمینه ها ی تغییرات نهادی و نیز ایجاد فرهنگ کیفیت(نقدپذیری، شفافیت، مشارکت پذیری و پاسخگویی ) فراهم گرددهزاره سوم با آوای اقتصاد جهانی دانش بر تحول بنیادی ۷۹ فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش علوم وفنونی همچون مخابرات نوری ،رایانه های شخصی ،انرژیهای جانشین،بیو تکنولوژی همراه وهمزاد بوده است ونتایج آتی این تحولات همانا ظهور فراپیچیده دانش وفناوری سازمان یافته است . مصدر و مامن این دانش و فناوری ،دانشگاهها وپژوهشگاهها وبه روایت جدید ،دانشگاههای چند نهادی ،دانشگاههای بزرگسالان ،دانشگاههای از راه دور ودانشگاههای مجازی بوده است . این تحولات ،انتظارات جدید کمی وکیفی برای آموزش عالی ایجاد نموده است . قوام ودوام انتظارات کیفی وکمی بستری از بصیرتها ،تکنیکها وتاکتیکها را نضح داده است که خواهان تضمین کیفی وکمی وضریب اطمینان مطلقه از تحقق رسالتها ومنشورهای آموزشی ،پژوهشی ،رشد حرفه ای ،رشد کیفی ،ارائه خدمات حرفه ای ،همکاریهای بین المللی ،نوآوری ونیاز آفرینی است . مطالعات تطبیقی اموزش عالی نشان می دهد دانشگاههایی موفق اند که از یک نظام چرخه زندگی دانشگاهی یعنی نظام برنامه ریزی وتوسعه ، نظام نگهداری وارزشیابی و اعتبار سنجی ، نظام تولید وتوزیع برخوردار باشند. این نظام ، نقش ارزشیابی واعتبار سنجی را کلیدی وآن را عامل احیای زندگی دانشگاهی تلقی می نماید( آفرینش، ۱۳۸۷). ب)پیشینه پژوهش : پژوهش های داخلی مرتضوی(۱۳۷۲)در بررسی که درزمینه ارزشیابی عملکرد در نظام آموزش عالی انجام داده است به این نتیجه رسیده است که هر گاه انتخاب دانشجوورشته تحصیلی باتوجه به ملاک های علم مشاوره تحصیلی یعنی مبتنی بروجود انگیزه وعلایق ومهارت های ذهنی وروانی لازم برای هررشته وهمچنین با بازار کار انجام شود،کیفیت آموزش دانشگاه نیز بهبود می یابد.نتایج تحقیقات فوق نشان دهنده این است که اهداف،محتوا،روش های تدریس،امکانات وتجهیزات آموزشی وارزشیابی اثر بخشی ومطلوبیت کافی را نداشتند،امکانات آموزشی،میزان هماهنگی برنامه با نیازها،محتواودانش ارائه شده مطلوبیت کافی را نداشته است،نارضایتی ناشی از نبود واحد های عملی وکارورزی در برنامه درسی رشته های مذکور وجود داشته است.کار فرمایان ودانش آموختگان از میزان مهارت های تخصصی رشته ها ومعلومات کسب شده در دانشگاه رضایت کامل رانداشته اند و برنامه های ارائه شده فراگیرا را به دانش روز مجهز نمی کند. ۸۰ فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش شعبانی ورکی وموسی پور(۱۳۷۶)در تحقیق خود تحت عنوان «ارزشیابی برنامه درسی مقطع دکتری رشته علوم تربیتی برنامه ریزی درسی فلسفه تعلیم و تربیت در ایران»به نتایجی از جمله تعدد دروس این دوره، زمان نا کافی برای این دروس و جهت گیری آموزشی به جای پژوهشی اشاره کردند. در نتیجه نقصهای اساسی دوره دکتری این رشته را عدم توجه به رغبتها، گرایشها و تفاوت های فردی و عدم توانایی در تربیت تخصصی فارغ التحصیلان این رشته در سطح دکتری بر شمرده اند. همچنین آزمون جامع دکتری برای گذر از مرحله آموزشی به پژوهشی بر حفظ مطالب تاکید دارد. وزیری(۱۳۷۸)در پژوهش خود با عنوان(نظام برنامه ریزی درسی آموزش عالی) با بهره گرفتن از روش بررسی چند جانبه به مطالعه پرداخت.نتایج این پژوهش حاکی از این واقعیت است که ارزشیابی،نظارت و بازنگری،مستمر محتوای برنامه های درسی بر اساس یک برنامه مدون صورت نمی گیرد.همچنین نتایج نظر سنجی نشان داد که برنامه های درسی گروه پزشکی از دیدگاه استادان و دانشجویان ضعیف ارزیابی شده و استادان گروه علوم انسانی نیز نظر سنجی مشابهی راجع بع برنامه های تخصصی حوزه ارائه داده اند؛همچنین از نظر استادان هدف اصلی برنامه های درسی آموزش عالی بایستی در درجه اول تربیت انسان متفکر و منطقی باشدو از نظر دانشجویان در جهت اصلاح و باز نگری برنامه های درسی،تغییر محتوای برخی دروس در درجه اول اهمیت و تغییر نسبت به دروس اصلی تخصصی،اختیاری و عمومی نسبت به کل برنامه در درجه بعد قرارگیرد. ملا محمدی (۱۳۷۹)در پژوهش خود باعنوان «ارزیابی کیفیت برنامه ریزی آموزشی در مقطع کارشناسی ارشد»نتایجی از جمله نا مطلوب بودن فرایند تدریس وامکانات آموزشی وعدم هماهنگی مناسب محتوی برنامه با نیاز ها وعلایق فراگیران وعدم هماهنگی لازم بین برنامه درسی وبازار کار رابیان نموده است. تحقیقی توسط هداوند(۱۳۷۹) تحت عنوان«بررسی عوامل موثر در کیفیت آموزشی»رشته علوم تربیتی مقطع کارشناسی در دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه علامه طبا طبایی صورت گرفته است.در این پژوهش عوامل وعناصر موثر برافزایش کیفیت آاموزش مورد بررسی قرار گرفته است که عوامل مورد بررسی شامل:اعمال مدیریت صحیح وکارآمد دانشکده،تغییر ودگرگونی شیوه های تدریس وآموزش،تغییر در شیوه های ارزشیابی از عملکرد اساتید ودانشجویان،فراهم کردن تسهیلات لازم برای اساتید ودانشجویان ۸۱ فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش جهت انجام فعالیت های علمی-پژوهشی،تقویت وتجهیز سیتم کتابخانه ای دانشکده،استفاده صحیح وبجا از رسانه های آموزشی در حین تدریس وآموزش. نتایج این تحقیق به شرح زیر بوده است: -اکثر اساتید ودانشجویان در وجود یک سیستم مدیریتی قوی وکار آمد در دانشکده برای اداره امور اتفاق نظر داشتند. -اساتید ودانشجویان،بیشترین اتفاق نظر را در ایجاد وتغییر در شیوه های تدریس وشیوه های ارزشیابی از عملکرد علمی وپژوهشی اساتید ودانشجویان را ضروری می دانستند. -اساتید ودانشجویان به مجهز کردن کتابخانه وبکار گیری رسانه های آموزشی تاکید داشتند. -اکثر اساتید ودانشجویان به شرط رعایت عدالت وانصاف،ایجاد تسهیلات آموزشی ورفاهی برای اساتید ودانشجویان جهت پرداختن به امور علمی-پژوهشی را ضروری تشخیص داده اند. خورشیدی(۱۳۷۹)و ساکتی(۱۳۸۵)پژوهشی تحت عنوان بررسی کیفیت آموزشی دوره های دکترای علوم انسانی دانشگاه شیراز در دوره زمانی را انجام دادند. اولین پژوهش در سال تحصیلی۷۸-۱۳۷۷وطی آن میزان رضایت سه گروه دانشجویان،دانش آموختگان،واعضای هیات علمی دوره های دکتری دانشگاه شیراز را از فرایندهای مختلف دوره مورد سنجش قرار دادند.پژوهش دوم در سال تحصیلی۸۵-۱۳۸۴انجام شد وهمان متغیر ها رامجددا مورد ارزیابی قرار داد.نتایج نشان دادکه میزان رضایت هریک از سه گروه پاسخگویان به تحققیق از دوره تحصیلی خود پایین تر از متوسط ودر حد ضعیف می باشد.همین نتایج در فاصله زمانی هفت ساله ای که تحقیق تکرار شد مجددا به دست آمد.این مساله نشان می دهد که در این فاصله زمانی علی رغم تاکید مسئولین وصاح بنظران بر اعتلای علوم انسانی،این مقوله در دانشگاه شیراز که از جمله دانشگاه های مطرح کشور از یک سوومهد ادبیات وعلوم انسانی از سوی دیگر می باشد،ارتقاءکیفی نیافته است. ۸۲ فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش