وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

دانلود فایل ها در رابطه با : بررسی جایگاه و نقش خاندان قراگوزلو در تحولات سیاسی، اجتماعی ...

 

    1. شورش ابوالفتح میرزا سالارالدوله

 

 

 

شورش ابوالفتح میرزا سالارالدوله از دیگر حوادث مهمی بود که امرای قراگوزلو در آن نقش مهمی بازی می­ کنند؛ شورش ابوالفتح میرزا سالارالدوله، شاهزاده مخالف مشروطه می­باشد.
ابوالفتح میرزا سالارالدوله (۱۲۹۸-۱۳۷۸ق)، پسر سوم مظفرالدین شاه قاجار، در سال ۱۲۹۸، در تبریز متولد شد. از همان جوانی فردی جاه طلب و حادثه­جو بود. او در سال ۱۳۱۶ق، به سمت حاکم کرمانشاه تعیین گردید، ولی به دلیل دست­اندازی به املاک مردم و تعدیات فراوان، از حکومت آنجا عزل شد(سلطانی، ۱۳۷۳: ۴۶۹). سپس فرمانروایی و ریاست قشون خوزستان، لرستان، بروجرد و بختیاری به او واگذار گردید؛ سالارالدوله برای به دست آوردن سلطنت پنج با تلاش کرد. مرتبه­ی اول در سال ۱۳۲۵ق، علیه محمدعلی شاه قیام نمود که شکست خورد. بار دوم در سال ۱۳۲۹ق، بود که تا سال ۱۳۳۱ق، ادامه پیدا کرد(عاقلی، ۱۳۷۲: ۱۸).
پایان نامه - مقاله - پروژه
در اوایل سال ۱۳۲۹ق، محمدعلی شاه و شعاع­السلطنه همراه با مقادیر زیادی اسلحه که از دولت روسیه خریداری شده بود با قوای خود وارد «گمیش تپه[۱۵]» شدند. البته این سه برادر، محمدعلی میرزا، شعاع­السلطنه و سالارالدوله در وین با یکدیگر دیدار کرده، قرار گذشته بودند که برای استرداد تاج و تخت به ایران حمله کنند. به همین منظور سالارالدوله در ربیع­الثانی ۱۳۲۹ق، وارد کردستان شد و به دلیل آشنایی با مردم کردستان به واسطه­ حکومت وی در سال ۱۳۲۳ق، در کردستان موجب شد که رؤسای ایلات و عشایر کلهر و گوران و سایر طوایف، با سرکرده­های خود، به حمایت و خدمتگزاری وی حاضر شوند. سالارالدوله پس از جمع­آوری سپاه، در نامه­ای خطاب به مردم کردستان نوشت:
«عازم کردستان هستم که دمار از مشروطه و مشروطه­طلب ایران در بیاورم و احترام علما و مشایخ و اهل اسلام را اعاده و تجدید نمایم و هرکس مشروطه­خواه است، بسزای عقیده­ی فاسد خود خواهد رسید»(مردوخ کردستانی، ۱۳۵۱: ۲۸۷).
در شعبان ۱۳۲۹ق، سالارالدوله از سنندج وارد کرمانشاه شد. در این زمان، مجلس، قانونی به تصویب رساند مبنی بر اینکه «کسانی که محمدعلی میرزا، شعاع­السلطنه و سالارالدوله را دستگیر یا اعدام نمایند، برای محمدعلی میرزا یک صدهزار تومان و برای سالارالدوله و شعاع­السلطنه هر کدام ۲۵ هزار تومان پاداش داده خواهد شد»(قطبی، ۱۳۷۰: ۵۰). این اقدام دولت موجب شد که سالاالدوله برجان خود بیمناک شده، کمتر در اردو میان سپاهیان حاضر گردد.
در ۳ شعبان ۱۳۲۹ق، سالارالدوله توسط یک کشیش کلدانی که در کردستان و همدان رئیس ارامنه بود، برای مأمورین خارجی همدان پیغام محبت­آمیز فرستاد و سعی در جذب و کسب حمایت آنان نمود. وی از کرمانشاه بسوی همدان حرکت کرد و قوای ۸۰۰ نفری او، به فرماندهی عباس خان چناری و اکبرخان معاون لشکر، با زدوخورد مختصری با امیر افخم قراگوزلو بدون خون­ریزی وارد شهر همدان شدند(سلطانی، ۱۳۷۳: ۵۶۲). در همدان، گروهی از سالارالدوله حمایت کرده و زمینه ­های ورود سپاهیان او را به شهر فراهم آوردند. امیر افخم قراگوزلو، قبل از نبرد با سپاهیان سالارالدوله با شیخ محمد مردوخ کردستانی که در واقع نماینده سالارالدوله بود، در باغی بیرون از شهر ملاقات و نسبت به سالارالدوله ابراز وفاداری نمود(مردوخ کردستانی، ۱۳۵۱: ۲۸۷).
سپس در مقابل سپاهیان وی نه تنها مقاومتی از خود نشان نداد، بلکه به بهانه زیارت عتبات، همراه دو پسرش غلامرضا احتشام­الدوله و غلامعلی حسام­الملک، عازم عراق و سپس استانبول می­شوند. البته او قبل از ترک همدان به رعایای خود در ۲۶ روستا که بین همدان و قزوین بود، حکم نمود که هر کدام معادل ۱۰ هزار پوند، تقریباً ۱۶۶۶ کیلوگرم آرد تهیه کنند و در یکی از قراء بزرگ سردرود جمع و انبار نمایند(اذکایی، بی­تا: ۳۲۶). عبدالله خان امیرنظام، دیگر فوج­دار قراگوزلوها، به طور محرمانه با سالارالدوله کاغذ پرانی داشت. به همین منظور در عصر۱۷ شعبان ۱۳۲۹ق، اردو را از مصلا خارج کرد و در بیرون شهر چادر زد. سپس تمام سواران خود را در بین دهات تقسیم نمود و مخارج آنان را بر دوش رعیت بینوا نهاد(سالور، ۱۳۷۷: ۳۴۹۴).
از طرف دیگر، بهارالسلطنه، گزارشی را در تاریخ ۲۷ رجب ۱۳۲۹ به شرح زیر نوشت:
«رؤسای افواج همدان و کردستان و…، از جمله آصف دیوان، آقا حبیب تاجر و… در کرمانشاهان و همدان و گروس و غیره هم دسته دسته دارند برای او (سالارالدوله) کار می­ کنند. شریعت­مدار، وکیل­الملک، معتمد ناظم­الایاله پسر مشیر دیوان، اعتضاد دیوان کارگزار را مأمور همدان نمود، برای اعاده­ی مهاجرین کردستانی و شوراندن و اغوای همدانی. بعد از ورود آن­ها، اهالی و رجاله­ی همدانی هم تا حالا دو مرتبه به تلگراف­خانه همدان ریختند و تلگراف به سالارالدوله نموده، او را دعوت به آمدن نمودند»(آذری،۱۳۷۸: ۱۸۷-۱۸۸).
سه شنبه ۶ شعبان ۱۳۲۹ق، اهال شهر، در تلگرافی به سالارالدوله اعلام اطاعت و حمایت کردند. سپس روز جمعه ۱۶ شعبان، جناب میرزا عبدالوهاب، آقا رضا، آقامحمد قاضی و حاجی ابوالحسن، از طرف خوانین و اهالی همدان رهسپار کرمانشاه شدند تا ضمن ملاقات با سالارالدوله، حمایت خود را از وی اعلام نمایند(فریدالملک، ۱۳۵۴: ۳۷۷).
سالارالدوله دعوت­هایی مبنی بر به رسمیت شناختن سلطنت خود به این مرجع و آن مرجع می­فرستاد. یکی از کسانی که این دعوت­نامه برایش ارسال شده بود، شیخ محمدباقر بهاری بود. سالارالدوله در تلگراف خود به شیخ خاطر نشان کرده بود که از طرف ما برای به دست گرفتن امور سلطنت اقدام به عمل آمده است. «از آنجایی که شما را پدر روحانی خود می­دانیم، انتظار داریم که در تشیید مبانی قدرت ما نهایت کوشش را مبذول دارید»، شیخ محمدباقر وقتی چشمش به مضمون تلگراف افتاد، بی اختیار دچار شگفتی و حیرت شده و جواب تندی برای سالارالدوله فرستاد(نجمی، ۱۳۳۷: ۴۲). تلگراف تند شیخ محمدباقر تأثر عمیقی در روحیه­ی سالار برجای گذاشت؛ به­ طوری که وقتی از کرمانشاه به سمت همدان دستجات مسلح خود را پیش می­راند، جرأت نکرد که مستقیم وارد این شهر شود. از طرف دیگر؛ شیخ مردم را از مَدد رسانی به سالارالدوله منع کرد(برنا، بی­تا: ۶۴).
سرانجام سپاه سالار پس از زد وخورد مختصری شهر همدان را تصرف کردند. سپاهیان مذکور شهر را غارت کردند و انجمن ولایتی، نظمیه و دوایر دولتی را آتش زدند. مردم شهر از این اقدام به خشم آمدند و همراه با مریدان بهاری شیخ به سرکردگی برادرش حاج شیخ محمدرضا و صفدر بهاری، به مصلا هجوم بردند و از این کار ممانعت نموده سربازان را به باد کتک گرفتند(اذکایی، ۱۳۶۳: ۸).
سالارالدوله پس از تصرف همدان به محمدعلی میرزا نوشت:
«خاک پای مبارک اعلی­حضرت قوی شوکت اقدس شاهنشاهی محمدعلی شاه قاجار. بنده هم با ۲۵ هزار سوار عشایر جاف و کردستان و کلهر و سنجابی و پشت­کوه والی و افواج کردستان و کرمانشاه و گروس در کرمانشاه هستم. انتظار نظر علی­خان و قوای لرستان را دارم. همدان را هم تصرف نموده­ام و در همین دو سه روزه با خواست خداوندی و اقبال بی­زوال شاهنشاهی به جانب تهران حرکت خواهم نمود که درآنجا پای مبارک همایونی را به یک دنیا مسرت و شادمانی ببوسم»(مردوخ کردستانی، ۱۳۵۱: ۲۸۳).
محمدعلی میرزا در تلگرافی (۱۲ شعبان ۱۳۲۹ق) از سالارالدوله خواست که هر چه زودتر خود را به تهران برساند تا نقشه­ی آن­ها عملی گردد. سالارالدوله با چند هزار سوار عشایری و شانزده عراده توپ به منظور فتح تهران رهسپار ملایر شد. امیرافخم به مصاف او رفت، ولی با مختصر جنگی شکست خورد و فرار کرد. سالارالدوله در ۲۰ رمضان ۱۳۲۹ راه تهران را پیش گرفت. روز آخر رمضان به نزدیکی ساوه رسید و در محلی که از نظر سوق­الجیشی موقعیت مناسبی داشت، سنگر گرفت(ملک­زاده، ۱۳۷۱: ۱۴۳۶).
اول شوال ۱۳۲۹ق، اردوی دولتی، مرکب از ۲ هزار سوار بختیاری و مجاهد و ژاندارم، به ریاست یپرم و سردار محتشم، برای مقابله با سالارالدوله راه ساوه را پیش گرفتند. در تاریخ ۳ شوال، میان قشون دولتی و نیروهای سالارالدوله، که عباس­خان چناری پیش قراوال آنان بود؛ جنگ سختی در گرفت. قشون ۶ هزار نفری سالارالدوله شکست خورد و پانصد نفر کشته به جای گذاشت.
چنانچه قوای دولتی دست به تعاقب آن­ها می­زند، می­توانستند سالارالدوله و افراد او را دستگیر کنند. در این هنگام، برای دفع فتنه­ی سالارالدوله و ایجاد امنیت در منطقه­ای غرب کشور، عبدالحسین میرزا فرمانفرما از طرف صمصام­السلطنه به توصیه­ی احمدشاه و ناصرالملک به سمت والی غرب تعیین شد و با یک اردو که از پانصد نفر بختیاری و دویست نفر قزاق تشکیل می­شد، عازم مأموریت خود گردید. قبل از ورود قشون دولتی به همدان، سالارالدوله که در آنجا ملتجی شده بود، به طرف بروجرد فرار نمود و در ۲۳ ذیحجه وارد کرمانشاه شد. در آنجا او دوباره شروع به جمع­آوری ایالات و عشایر نمود و به هریک از آنان وعده و وعیدهایی داد؛ چنانچه حسن پاشاخان کلیایی را به حکومت همدان منصوب نمود تا شاید بتواند دوباره همدان را به چنگ آورد(اذکایی، بی تا: ۳۸۹).
عبدالحسین­ میرزا فرمانفرما پس از ورود به همدان به سمت کردستان پیش­رفت؛ ولی در روستای شورجه به پیش قراولان سپاه سالارالدوله به فرماندهی مجلل­السلطان، عباس ­خان چناری و عبدالباقی خان چهاردولی برخورد. قبل از شروع نبرد، عبدالباقی­خان او را از چنگ بر حذر داشت و به وی نوشت که «من نمک شاه را خورده­ام به جنگ من نیایید»(سالور، ۱۳۷۷: ۳۸۴۹). چرا که قبل از این حوادث، عبدالباقی­خان قراسورانی منطقه­ چهاردولی اسدآباد همدان را برعهده داشته و مفتخر به درجه سرتیپی شده بود. فرمانفرما بدون توجه به گفته­های عبدالبلقی خان با آنان

طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره مبانی-تدوین-الگوی-اسلامی‌ایرانیِ-سیاست-جنایی

دانشگاه قم
دانشکده حقوق
رساله دکترای تخصصی در رشته حقوق جزا و جرم‌شناسی
عنوان:
مبانی تدوین الگوی اسلامی‌ایرانیِ سیاست جنایی
استاد راهنما:
دکترمحمدعلی حاجی‌ده‌آبادی
استادان مشاور :
دکترعادل ساریخانی
دکترمحمدخلیل صالحی
نگارنده:
مهدی خاقانی‌اصفهانی
زمستان ۱۳۹۲

پروردگارا
به فرزانگانی که زوایای تیره اندیشه­ام را با آموزگاری خویش روشن نموده ­اند اجر فراوان ده و مرا قدردان آنان و پروردگار شان بنما. اکنون که به یاری حضرت حق، تألیف این رساله به پایان رسید، به رسم ادب و شاگردی، بر خود فرض می­دانم از محضر بزرگوارانی که بنده را یاری رساندند تشکر کنم.
از وجود فاضل و وارسته جناب استاد دکتر محمدعلی حاجی­ده­آبادی؛ که عالمانه، متواضعانه و دلسوزانه روشنگر راه شاگرد مشتاقشان در تزکیه و تعلیم­‌اند. از ‌ایشان بهره‌‌ها بردم.
از حضرت حجه­الاسلام و المسلمین استاد دکتر عادل ساریخانی؛ به پاس بینش، دانش و رأفتی که از محضرشان گرفتم؛ در طول دوره دکتری و در پیرامون آن. ایشان را می‌ستایم.
از جناب استاد دکتر محمدخلیل صالحی؛ به شکرانه رهنمودهای عالمانه و دلگرمی‌‌ های عطوفانه که بر من روا داشتند و سهم بسزایی در رشد علمی­ام ‌ایفا نمودند. دوام توفیقشان را خواهانم.
از همه دیگر اساتید بزرگوار و فاضل دانشکده حقوق دانشگاه قم بالأخص جناب استاد دکتر سید علی آزمایش، جناب استاد دکترابوالفتح خالقی، حضرت حجه­الاسلام­والمسلمین جناب استاد دکتر جلال­الدین قیاسی، جناب حجه­الاسلام­والمسلمین استاد دکتر قدرت الله خسروشاهی، جناب استاد دکتر سید محمود میرخلیلی و آقای دکتر روح الله اکرمی به پاس زحمات و ارشادات بسیار مفیدشان عمیقاً سپاسگزارم. خداوند پشت و پناهشان.
تقدیم به:
پدرم، والا معلّمم، جناب استاد دکتر محمد خاقانی اصفهانی؛
اسوه تهذیب، عزّت، و شکوفایی علمی
در برابرشان تعظیم می‌کنم؛ و از راهشان پیروی
مادرم، آرام جانم، سرکار خانم استاد فخری مدّاحیان
جلوه ‌ایثار، ‌ایمان و کرامت
دستان دائم القنوت شان و جبین دائم السجودشان را می­بوسم
همسرم، فخر و عزّتم، سرکار خانم دکتر سمیرا حاجی­صادقی
سراسر مهر، وفا و صفا
صبر و یاری و لطفشان را می‌ستایم. درود
چکیده:
نظریه­پردازی در حوزه سیاست جنایی به شدت مورد نیاز کشور است؛ فقدان الگوی بومی منسجم برای چاره­اندیشی در قبال بزه و انحراف موجب ناهماهنگی دستگاه­های حکومتیِ متصدی امر است، و‌این پیامدی جز افت شاخص­ های عدالت کیفری در‌ایران ندارد. برنامه­ ریزی برای عدالت کیفری در‌ایران اولاً و بالذّات متاثر از آموزه­های اسلام است، اما تعبیر «سیاست جنایی اسلامی» در ادبیات فقهی و حقوقی کشور با چالش‌‌های متعددی روبروست. مطالعه پژوهش­ها در حوزه سیاست جنایی اسلامی نشانگر وجود چند گفتمانِ مطرح در‌این مقوله است؛ که بر مبانی، ساختار، جلوه­ها و تحول رویکرد به سیاست جنایی مؤثرند.
مقاله - پروژه
از سوی دیگر، از جمله ویژگی­های گفتمان­های غالب در سیاست جنایی غربی، قرارگیری نظام‌‌های عدالت کیفری به­ طور نسبی در چارچوب یکی از مدل­های تعریف شده لیبرال، اتوریته، توتالیتر و مانند آن است، که خود ریشه در تقابل نظری و عملی آزادی­گرایی و امنیت­گرایی دارد. سیاست جنایی غربی معاصر، مبتنی بر منطق مدرنیته است. افت­و­خیز الگوهای غربیِ سیاست جنایی در مهار بحران­های بزهکاری، چالش­های امنیت، و نگرانی­های جهانی­شده دیگر، ضرورت تأمل در دو پرسش را دوچندان می­ کند: ۱) چرا و چگونه باید روند پیروی گفتمان حقوقی کشورمان از مدل­های وارداتی و ترجمه­ایِ سیاست جنایی غربی را کنترل و مدیریت نمود؟ ۲) آسیب­شناسی در مبانی گفتمان­های رایج پیرامون سیاست جنایی اسلامی، چه دستاوردهایی برای آینده­پژوهی در حوزه سیاست جنایی بومی (اسلامی-‌ایرانی) ارائه می­دهد؟
رساله، با روش تحلیل گفتمان، پس از مرور دیدگاه ­ها در حوزه سیاست جنایی در پژوهش­ها و در میدان عمل در‌ایران، و نیز با توجه به تحولات اخیر تقنینی در‌ایران، می­ کوشد مختصات کلّی قرائتی از سیاست جنایی را ترسیم کند که بتوان آن را «نقشه راه» برای تدوین نظریه «الگوی اسلامی‌ایرانیِ سیاست جنایی» - الگوی بومی - دانست.
واژگان‌کلیدی: بومی­سازی‌علم‌دینی، سیاست‌جنایی‌غربی، سیاست­های‌فقه‌جزایی، الگوی‌اسلامی‌ایرانی.
فهرست مطالب
عنوان صفحه

پیشگفتار: طرح تحقیق
مقدمه ۲
۱. بیان مسأله تحقیق ۹
۲. ضرورت و اهمیت تحقیق ۱۱
۳. سؤال‌‌ها و فرضیه‌های تحقیق ۱۶
۴. پیشینه تحقیق ۱۶
۵. روش تحقیق ۱۶
۶. اهداف و کاربردهای تحقیق ۱۹
۷. کاربران تحقیق ۱۹
۸. مشکلات تحقیق ۱۹

دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با تحلیل و بررسی اندیشه و آراء تربیتی علّامه اقبال لاهوری- ...

اگر فرایند تربیت و اهداف تربیت در اندیشۀ اقبال لاهوری را به شکل قیاس درآوریم، می توانیم آن را به صورت دو قیاس اقترانی حملی و قیاس اقترانی شرطی نشان دهیم، که در آن اهداف واسطی، مقدّمه ای لازم برای رسیدن به اهداف غایی هستند. در این بخش، از روش استنتاجی ( که از مقدّمات و نتیجه ای که از همان مقدّمات اخذ می گردد تشکیل می شود) که در کتاب درآمدی بر فلسفۀ تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، اثر خسرو باقری، استفاده شده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
الف: قیاس اقترانی حملی
*من مسلمان(انسان)، باید در زندگی به سعادت و جاودانگی برسم (صغرای قیاس اوّل).
*دست یابی به سعادت و جاودانگی در گرو دست یابی به اهداف دینی واسطه ای(اطاعت، کنترل نفس، آزادگی، خودشناسی و استقلال فکری) است (کبرای قیاس اوّل).
————————————————————–
*من مسلمان (برای رسیدن به مقام نیابت الهی) لازم است به اهداف دینی واسطه ای تربیت، که مقدّماتی لازم در تربیت هستند، دست یابم(نتیجۀ قیاس اقترانی اوّل و صغرای قیاس دوّم).
*دست یابی به اهداف واسطه ای تربیتی، مقدّمه ای لازم است، برای رسیدن به هدف غایی نیابت الهی (کبرای قیاس دوّم).
———————————————————————–
* من مسلمان(با دست یابی به اهداف واسطه ای) می توانم به هدف غایی تربیت، یعنی نیابت الهی دست یابم (نتیجۀ قیاس دوّم).
ب: قیاس اقترانی شرطی
* اگر انسان به شکل دین مدارانه تربیت یابد، به اهدافی واسطه ای(مانند: اطاعت و بندگی خداوند، کنترل نفس، آزادگی، خودشناسی و استقلال فکری) که لازمۀ تربیت دینی هستند دست می یابد (مقدّمه شرطی اول).
*اگر انسان به اهداف واسطه ای که لازمۀ تربیت دینی هستند دست یابد، به هدف غایی تربیت؛ یعنی مقام نیابت الهی دست می یابد (مقدّمه شرطی دوّم).
———————————————————————–
* پس: اگر انسان به شکل دین مدارانه تربیت یابد، به هدف غایی تربیت؛ یعنی مقام نیابت الهی دست می یابد (نتیجۀ قیاس اقترانی شرطی).
اهداف غایی
اقبال در آثار منظوم و منثور خود، اهداف غایی متفاوتی را برای انسان معرّفی می کند که عبارتند از:
رسیدن به مقام نیابت الهی (خلیفه الله)
اساسی ترین و مهم ترین هدفی که آدمی باید به دنبال آن باشد، و تا حدّ امکان سعی کند که به آن مقام برسد، مقام خلیفه و نیابت الهی است. اقبال در بخش آخر از مراحل سه گانۀ تربیتی خود معتقد است که، انسان بعد از این همه مراحل، و تمام فراز و فرودها، باید به مرتبۀ نیابت الهی که همان مقام انسان کامل است، دست یابد. انسان کامل انسانی است “که او را چهار چیز به کمال باشد، اقوال نیک و افعال نیک، و اخلاق نیک و معارف. و انسان کامل آزاد آن است که او را هشت چیز به کمال باشد، اقوال نیک و افعال نیک و اخلاق نیک و معارف و ترک و عزلت و قناعت و خمول. هر که این هشت چیز را به کمال رسانید، کامل و آزاد است و بالغ و حرّ است"(نسفی،۱۳۹۰: ۷۷). وی در وصف این انسان، اوصافی مانند بشیر، نذیر، اسم اعظم و جان عالم را به کار می برد، و در مورد نائب خداوند بر روی زمین چنین سخن می راند:"او قادر است به اذن الهی در همۀ امور عالم دخل و تصرّف نماید، چه خود مظهر اسم الله است"(جبّاری،۱۳۸۷: ۴۰).
یکی از بارزترین خصوصیات انسان کامل به عنوان خلیفۀ الهی، مهار امیال نفسانی به بهترین شکل است. وی در ابیاتی دقیق، به بیان اوصاف نائب خداوند بر روی زمین می پردازد:

 

گر شتربانی، جهان بانی کنی
نایب حق در جهان بودن خوش است
نایب حق، همچو جان عالم است
از رموزِ جزو و کل آگه بُوَد
نوع انسان را بشیر و هم نظیر
از وجود تو سرافرازیم ما
  زیبِ سر تاجِ سلیمانی کنی
بر عناصر حکمران بودن خوش است
هستی او، ظلِّ اسم اعظم است
در جهان قائم به امرالله بود
هم سپاهی، هم سپهگر، هم امیر
پس به سوزِ این جهان سوزیم ما
(اقبال لاهوری،۱۳۸۲: ۹۶-۹۵).

اقبال نمونه هایی از انسان هایی که خلیفه و نائب خداوند بر روی زمین هستند می آورد، که عبارتند از: پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمۀ زهرا(س) و امام علی(ع). وی در شعری با عنوان ( در شرح اسرارِ علیِّ مرتضی(ع)) اوصاف انسان کامل این جهانی و عینی را بیان می کند:

قوّتِ دینِ مبین فرموده اش
مُرسِلِ حق کرد نامش بوتُراب
هر که دانای رموزِ زندگی ست
مر که در آفاق گردد بوتراب
از خودآگاهی یداللّهی کند

دانلود فایل ها در مورد : لذات معنوی ۹۱- فایل ۱۱

لَا یُحِبُّک‏ إِلَّا مُؤْمِنٌ‏ وَ لَا یُبْغِضُک إِلَّا مُنَافِق‏[۱۱۵]
تو را جز مؤمن دوست نمی‌دارد و جز منافق تو را مورد غضب قرار نمی‌دهد.
اهمیت محبت به خاندان عصمت تا حدی است که پیغمبر اکرم۶ می‌فرمایند:
ثَلَاثٌ مَنْ کنَّ فِیهِ وَجَدَ طَعْمَ الْإِیمَانِ مَنْ کانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیه[۱۱۶]
سه چیز است که در هر کس وجود داشته باشد طعم ایمان را می‌چشد: کسی که هیچ چیز نزد او محبوب‌تر از خدا و رسولش۹ نباشد…
و در گزارش دیگری از آن حضرت همین مضمون با این عبارت آمده است:
ثَلَاثٌ مَنْ کنَّ فِیهِ وَجَدَ طَعْمَ الْإِیمَانِ مَنْ کانَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیهِ مِمَّا سِوَاهُمَا[۱۱۷]
سه چیز است که در هرکس وجود داشته باشد به سبب وجود آن سه چیز، شیرینی ایمان را احساس می‌کند: یکی آن که خدا و رسولش از هرچه غیر آن دو است، محبوب‌تر باشد.
اگر انسان به درجه‌ای از محبت خدا و رسول خدا برسد که حقیقتاً خدا و رسول را از همه چیز و همه کس بیش‌تر‌ دوست داشته باشد، به ایمان حقیقی رسیده است که طعم شیرین آن را خواهد چشید. مصداق بارز این حدیث، امیر‌المؤمنین۷ اند که رسول خدا۹ را از خود بیش‌تر‌ دوست می‌داشتند، به گونه‌ای که هنگامی که پیامبر۹ از ایشان خواستند تا در شب هجرت در بستر ایشان بخوابند، راجع به سلامتی خویش ابراز نگرانی نفرموند و از به سلامت ماندن رسول خدا۹ سوال نموند. جالب آن است که در سال‌های محاصره‌ی اقتصادی قریش که اقلیت مسلمان مکه در شعب ابی طالب محاصره بودند، عموی مؤمن و با وفای رسول خدا۹، حضرت ابو طالب;، برای مصون ماندن جان پیامبر۹ از گزند و هجوم و ترور، پس از آنکه همه می‌دیدند بستر خواب و استراحت رسول خدا۹ در کجا قرار گرفته است، از فرزند خود امیرالمؤمنین۷ می‌خواستند تا به جای پیامبر۹ بیاید و بخوابد و رسول خدا۹ محل استراحت خود را تغییر می‌دادند تا اگر گزند و خطری در کار بود امیرالمؤمنین۷ سپر بلا باشند و جان مقدس رسول خدا۹ در امان بماند.
دانلود پایان نامه
نکته قابل ذکر آن است که محبت اهل‌بیت پیامبر: نیز همان محبت خدا و رسول۹ است. چنان که این مطلب مهم، در آموزه‌های فراوان دینی آمده است و در زیارت جامعه کبیره چنین می‌خوانیم:
مَنْ أَحَبَّکمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه‏[۱۱۸]
هر کس شما اهل‌بیت را دوست بدارد، پس قطعاً خداوند را دوست داشته است و هر که از شما کینه داشته باشد، به خدا کینه ورزیده است.
و نیز از پیامبر اکرم۹ نقل شده است که خطاب به امیرالمؤمنین۷ فرمودند:
حَبِیبُک حَبِیبِی وَ حَبِیبِی حَبِیبُ اللَّه[۱۱۹]
دوستار تو، دوستار من و دوستار من دوستار خداست…
جالب آن است که در جنگ صفین نیز امیرالمؤمنین۷ محمد بن حنفیه را برای جنگیدن بر امام حسن و امام حسین۸ مقدم می‌کردند و زمانی که او در این باره سوال نمود، حضرت پاسخ دادند: «آن دو فرزندان پیامبر هستند و تو فرزند منی» و نشان دادند که حاضرند فرزند خویش را فدای فرزندان پیامبر کنند.
۱٫۳٫۱٫۵٫ ترک نگاه به نامحرم
در آموزه‌های دینی، نگاه به نامحرم تیری مسموم از تیر‌های شیطان است که در صورتی که به خاطر خداوند ترک شود و - نه برای غیر خدا- ایمانی در پی خواهد داشت که ترک‌کننده‌‌اش طعم و مزه‌ی آن را می‌چشد. امیرالمؤمنین۷ در ذیل حدیثی به نقل از پیغمبر اکرم۶ چنین می‌فرمایند:
النظر سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَنْ تَرَکهَا لِلَّهِ لَا لِغَیرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یجِدُ طَعْمَه[۱۲۰]
نگاه حرام تیری سمی از تیرهای ابلیس است که هر کس آن را به خاطر خدا و نه به خاطر غیر او، ترک کند، برایش ایمانی در پی می‌آورد که طعمش را احساس کند.
تیری که به قلب صنوبری انسان می‌خورد، پیامدش این است که تمام اعضای بدن را از کار می‌اندازد و می‌تواند منجر به مرگ شود. تیر ابلیس نیز به قلب دستگاه ایمانی و معنوی انسان اصابت می‌کند و می‌تواند سیستم معنوی او را سرانجام از کار بیندازد. طبیعی است که اگر کسی خود را از تیررس ابلیس محافظت کرد، دستگاه معنوی و ایمانی او سلامت می‌ماند و طعم این نشاط و سلامتی را - که همان ایمان به خداوند متعال است - با تمام وجود احساس می‌کند. همان‌گونه که در گزارش دیگری از آن حضرت چنین آمده است:
النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیمَاناً یجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ[۱۲۱]
نگاه به نامحرم، تیری مسموم از تیر‌های ابلیس است هر کس آن را به خاطر خوف از خداوند ترک کند، خدا ایمانی به او عطا می‌کند که شیرینی آن را در قلب خود احساس می کند.
نکته مهم در این روایات بیان انگیزه ترک نگاه به نامحرم است که باید انگیزه‌ای الهی باشد و گرنه چشیدن شیرینی ایمان را در پی نخواهد داشت.کسی که چشم به حرام می‌دوزد، پیامد‌های غیر قابل قبولی برای خویش در پی آورده است. امیرالمؤمنین۷ در کلام نورانی خود چنین می‌فرمایند:
مَنْ أَطْلَقَ نَاظِرَهُ أَتْعَبَ خَاطِرَه[۱۲۲]
کسی که نگاه خویش را به هر جا رها سازد خاطر خود را می‌آزارد و خسته می‌کند.
دلی که مشغول است، خاطری که آزرده است و فکر و ذهنی که پر از یاد امور لهوی و دنیایی است، چگونه می‌تواند شیرینی ایمان را بچشد؟ همچنین از آن حضرت نقل شده است که فرمودند:
مَنْ غَضَّ طَرْفُهُ أَرَاحَ قَلْبَه‏[۱۲۳]
هر کس چشم خویش را فرو بندد، دلش را آسوده کرده است.
دل آسود خاطر آرام و بی دغدغه، می‌تواند زمینه خوبی برای لذت بردن از بالاترین دارایی معنوی و روحی، یعنی ایمان به خدای متعال باشد.
۱٫۳٫۱٫۶٫ یقین به تقدیر الهی
کسی که به تقدیر الهی یقین دارد و می‌داند آن‌چه برایش رخ می‌دهد و ناملایمات و گرفتاری‌هایی که می‌بیند را خداوند متعال بنا بر حکمت خود تقدیر نموده و می داند خداوند برخلاف حکمت کاری انجام نمی‌دهد، آنچنان آرامش خاطری پیدا می‌کند که زمینه ساز لذت بردن از ایمان و چشیدن طعم شیرین آن است. امیرالمؤمنین۷بر فراز منبر فرمودند:
لَا یجِدُ أَحَدُکمْ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّی یعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یکنْ لِیخْطِئَهُ وَ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یکنْ لِیصِیبَه[۱۲۴].
انسان شیرینی ایمان را درک نمی‌کند، مگر این‌که علم یقینی داشته باشد که گرفتاری و مصیبتی که برایش پیش آمده، تدبیر الهی بوده و خدا پاداشی بهتر از آن به او خواهد داد و آن‌چه انتظارش را داشته و به آن نرسیده، مقدر او بوده است.
در جمله‌ی زیبای دیگری امام صادق۷ می‌فرمایند:
الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ فِی رَاحَهِ الْأَبَدِ وَ الْعَیشِ الدَّائِمِ الرَّغَد[۱۲۵]
کسی که امر خویش را به خداوند وا می‌گذارد در راحت و آسایش ابدی است و زندگی آسوده‌ی بی دغدغه دارد.
ایمان به این‌که مدبر عالم و مسبب الاسباب خداوند است و این‌که او بر انسان مهربان است و مصلحت مخلوق را بهتر از هر کسی می‌داند، خود یکی از اقسام ایمان است و جلوه‌ای از جلوات ایمان به خداوند متعال. اگر کسی همواره چنین یقینی داشته باشد، مسلماً طعم ایمان را می‌چشد و از ایمان خویش لذت می‌برد.
باید تذکر داد که ایمان به تقدیر و تدبیر الهی و یقین به حکمت او هیچ گونه منافاتی با اختیار انسان ندارد. نکته‌ای که در این مختصر می‌توان بیان کرد این است که یقین انسان به تقدیرات الهی، به هر میزان که باشد و هر کیفیتی که داشته باشد و به هر درجه‌ای که برسد، منافاتی با این امر ندارد که انسان در لحظه‌ی انجام طاعت یا ارتکاب معصیت یقیناً وجدان می‌کند که در نقطه تصمیم گیری، آزاد و مختار است و به اختیار خویش راه خود را انتخاب می‌کند و عمل خود را انجام می‌دهد.
همان طور که در بیان امیرالمؤمنین۷ نیز آمده است، آن‌چه که موجب یافتن و وجدان مزه و طعم ایمان است، یقین به تقدیر خداوند حکیم در مورد بلاها و سختی هاست. چنین یقینی، صبر و شکیبایی در پی دارد، مانع جزع و بی تابی است و انسان را به درجه‌ی صبر کنندگان بر بلا و مصیبت می‌رساند که پاداش فراوانی در پی خواهد داشت.
۱٫۳٫۱٫۷٫ بردباری و حلم
یکی از عواملی که باعث می‌شود بنده، طعم ایمان را بچشد، بردباری و حلم است. از رسول اکرم۹ چنین نقل شده است:
مَنْ لَمْ یکنْ فِیهِ ثَلَاثٌ لَمْ یجِدْ طَعْمَ الْإِیمَانِ حِلْمٌ یرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ….
سه چیز است که اگر در کسی نباشد، طعم ایمان را نخواهد چشید: بردباری و حلمی که به وسیله‌ی آن جهل جاهل را پاسخ دهد…
حلم و بردباری عبارت است از حوصله به خرج دادن، دقت، تأمل، پابرجایی و متانت در کارها.
عالم بزرگوار مرحوم نراقی فرموده‌اند:
بدان که: ضد غضب، «حلم» است، که عبارت است از: اطمینان نفس، به حیثى که قوه‏‌ی غضب به آسانى او را حرکت ندهد و مکاره‌ی روزگار او را به زودى مضطرب نگرداند[۱۲۶].

کنترل بازوی انعطاف پذیر Quanser بر اساس شبکه عصبی- ...

از اشکالات عمومی شبکه‌های عصبی می‌توان به غیر شفاف و مات بودن نحوه ی ذخیره شدن اطلاعات در آنها اشاره نمود، به این معنی که اطلاعات در مجموعه وسیعی از ضرایب نگهداری شده و رابطه مستقیم و قابل درکی با پارامترهای شبکه ندارند یا به عبارتی بسیار ساده تر رابطه منطقی برای چگونگی آموزش پارامترها وجود ندارد [۱۸]. ولی خاصیت یادگیری در این شبکه ها می تواند به عنوان یک نقطه برتری مدنظر قرار گیرد.
پایان نامه
سیستمهای فازی بر پایه نحو‌ی تصمیم‌گیری تقریبی بر پایه تجربه فردی یا گروهی انسان بنا شده‌اند. در این سیستم‌ها به مدلسازی کمیتها به صورت کیفی و شهودی پرداخته (بجای استفاده از مقادیر کمی) و به این ترتیب در مواجهه با نامعینی‌ها تلاش می‌کنیم [۱۹].
از مزایای بزرگ سیستم‌های فازی، سادگی و قابلیت فهم آنها می‌باشد که استفاده و درک آنها را بسیار ساده می‌کند. قابلیت استنتاج تقریبی و دقت قابل تنظیم در برخورد با مسایل از دیگر مزایای این سیستم‌ها می‌باشد اما متاسفانه این سیستم‌ها دارای قابلیت یادگیری نمی‌باشند و در مواجهه با سیستم‌های پیچیده، مشکل تنظیم کردن زمانبر و طاقت‌فرسای توابع عضویت و قوانین لازم را دارند. اگرچه که توانایی سیستم‌های فازی نیز در حل مسایل پیچیده مدل‌سازی و پیش‌بینی، کنترل و هوش مصنوعی با بهره گرفتن از مثال‌های متعدد مورد تایید قرار گرفته است [۲۰]. با توجه به قابلیت‌های مکمل[۳۲] (و نه رقابتی)[۳۳] این دو راهکار یعنی شبکه های عصبی و سیستم های فازی، با ترکیب آنها می‌توان تواماً از مزایایشان استفاده کرد. بدین صورت که با افزودن خاصیت یادگیری شبکه های عصبی به سیستم های فازی می توان مشکلات مربوط به چگونگی تنظیم توابع تعلق و قوانین را مرتفع ساخت. توسعه سیستم‌های فازی– عصبی گامی در همین راستا می‌باشد که با ترکیب این دو روش از قابلیت یادگیری و پردازش موازی شبکه‌های عصبی و استنتاج تقریبی فازی استفاده می‌کند و ماحصل آن یک سیستم هوشمند است که در برخورد با یک سیستم، بدون در دست داشتن معادلات دیفرانسیل حاکم و با داشتن حداقل امکانات ممکن (مثلاً داشتن توصیف تقریبی و زبانی و یا داشتن مقادیری خاص از یک متغیر) توانایی تجهیز و تحلیل دارد و قابلیت تطبیق‌پذیری آن مشکل ما را در مواجهه با سیستم‌های تغییر‌پذیر حل می کند.
۴-۲- فازی
۴-۲-۱- مجموعه های فازی
مجموعه فازی مشابه مجموعه کلاسیک است که هر عضو علاوه بر عضویت دارای میزان وابستگی در محدوده]۱ ۰[ به مجموعه نیز هست.
(۴-۱)
مجموعه فازی دارای سه ویزگی مهم است ]۲۱[:
۱- توابع تعلق، که میزان وابستگی هر عضو به مجموعه را نشان می دهند، توابعی ریاضی هستند همانند توابع گوسین و مثلثی.
۲- توابع تعلق را می توان با بهره گرفتن از دانش انسان خبره و یا با مجموعه های فازی جمع آوری شده بطور دقیق تنظیم کرد.
۳- مجموعه فازی متناظر با تابع تعلق است، زیرا هر مجموعه فازی با تابع تعلق خود رابطه یک به یک دارد.
۴-۲-۲- منطق فازی
منطق[۳۴]، مطالعه روش ها و اصول استدلال می باشد و استدلال[۳۵] به معنای به دست آوردن گزاره هاو نتایج جدید از گزاره ها و عبارت های موجود است. در منطق فازی بر خلاف منطق کلاسیک طیفی از درستی در محدوده ]۱ ۰[ داریم. این تعمیم امکان استدلال تقریبی[۳۶] را از نتایج نادقیق و تقریبی از شرایط نادقیق می دهد. منطق فازی بر سه اصل اساسی وضع مقدم تعمیم یافته[۳۷]، رفع تالی تعمیم یافته[۳۸] و قیاس فرضی تعمیم یافته[۳۹] استوار است. این سه اصل تعمیم یافته قواعد استنتاج منطق کلاسیک است ]۲۱[.
۴-۲-۳- سیستم فازی
سیستم فازی همانطور که در شکل (۴-۱) نشان داده شده است، از پنج بخش پایگاه داده، پایگاه قواعد[۴۰]، موتور استنتاج فازی[۴۱]، فازی ساز[۴۲] و غیرفازی ساز[۴۳] تشکیل شده است ]۲۱[. فازی ساز نگاشتی از یک نقطه به یک مجموعه فازی است، متداول ترین فازی ساز، فازی ساز گوسین است. پایگاه قواعد فازی، مجموعه دانش ما در مورد مساله تعریف شده است و پایگاه داده شامل اطلاعاتی از تعداد و نوع توابع تعلق و تکیه گاه آنها می باشد. موتور استنتاج فازی با بهره گرفتن از پایگاه دانش که همان قواعد فازی است از مجموعه های فازی ورودی، خروجی متناسبی را استنتاج می نماید. حال باید مجموعه های فازی خروجی را با یک نگاشت به نام غیرفازی ساز به نقطه قطعی منتسب نماییم. سیستم فازی را می توان به عنوان کنترل کننده در سیستم حلقه باز و حلقه بسته استفاده نمود.
شکل (۴-۱) : ساختار سیستم فازی با فازی ساز و غیرفازی ساز
فازی ساز
غیرفازی ساز
پایگاه قواعد
پایگاه داده
fuzzy sets in U
fuzzy sets in V
y in V
x in U
موتور استنتاج
۴-۳- کنترل کننده فازی بازوی انعطاف پذیر
کنترل کننده فازی که طراحی می شود دارای چهار ورودی، شامل خطای جابجایی زاویه مفصل، خطای انحراف انتهای بازوی انعطاف پذیر و مقادیر مشتق آنها و یک خروجی، ولتاژ اعمالی به موتور، می باشد. برای هرمتغیر ورودی و خروجی، ۳ تابع تعلق با نام های مثبت، صفر و منفی تعریف شده است.
ساختار کنترل کننده فازی در شکل (۴-۲) نشان داده شده است.
شکل (۴-۲): دیاگرام کنترل کننده فازی
برای چنین کنترل کننده ای پایگاه قواعدی با ۳۴ قانون می توان متصور شد ولی علاوه بر اینکه تعداد زیاد قوانین باعث افزایش حجم محاسبات و ایجاد مشکل درپیاده سازی می شود، وجود قوانین چهار بعدی باعث افزایش پیچیدگی در تعبیر پذیری و وجود قانون های معادل تکراری یا متناقض در کنار یکدیگر است.
بنابر این پایگاه قواعد در دو ساختارکوچکتراز نظر تعداد قوانین و ساده ترازنظر حجم محاسبات و تعبیر پذیری قوانین، بررسی می شود. در جدول (۴-۱)، این دو ساختار طبق نوع آرایش ورودی ها نشان داده شده است.
قوانین برای ساختار اول، طبق جدول های (۴-۲) و (۴-۳) تعریف شده اند و برای ساختار دوم طبق جدول های (۴-۴) و (۴-۵) می باشند.
جدول (۴-۱): ورودی های کنترل کننده بازوی انعطاف پذیر درساختارهای اول و دوم

 

خطای جابجایی زاویه ای مفصل (e1) ورودی X1 مجموعه قوانین (A) ورودی های کنترل کننده در ساختار اول
مشتق خطای جابجایی زاویه ای مفصل (de1) ورودی X2
خطای انحراف انتهای بازوی انعطاف پذیر(e2) ورودی X3 مجموعه قوانین (B)
مشتق خطای انحراف انتهای بازوی انعطاف پذیر (de2)
 
مداحی های محرم